۱۴۰۳ ششم ارديبهشت - 11:54 ق.ظ

گفتگو با «سعید مدرس» در خصوص آلبوم «ساحل چمخاله»؛«ساحل چمخاله» فضای عاشقانه و مرموزی دارد

«ساحل چمخاله» فضای عاشقانه و مرموزی دارد

نوای فارس-محمدغلامی پور: مسیری که هر هنرمند در زندگی هنری خود طی می کند مسیر پر فراز و نشیبی ست که نیاز به قدم های محکم دارد تا بتواند جایگاه خود را در بین جامعه پیدا کند.اما «سعید مدرس» خواننده ای بود که از همان ابتدای مسیر توانست توانایی های خود را به اثبات برساند و جایگاه مشخصی در بین مخاطبان موسیقی پاپ پیدا کند. .در ابتدا خیلی ها او را به واسطه ویدئو کلیپ هایش شناختند .بعد از آن اما قطعه «دنیای وارونه» و آلبوم دومش؛«یه اتفاق خوب»، یک اتفاق خوب برای مدرس بود تا خیلی زود او را در بین چهره های محبوب موسیقی روز پرتاب کند.مدرس مجموعه ای از شاخه های هنری با گرایش های مختلف مثل آهنگسازی،خوانندگی،میکس و مسترینگ،ساخت کلیپ و نقاشی است و معمولاً به جز نوشتن ترانه اکثر کارهای آلبومش را خودش به تنهایی انجام می دهد.حالا چندیست که آلبوم سوم «سعید مدرس» به نام «ساحل چمخاله» روانه بازار شده است.او همچون قبل به جز ترانه تمام کارهای این آلبوم را به تنهایی انجام داده است.

با این خواننده موفق جوان در مورد «ساحل چمخاله» هم کلام شدیم که در ادامه می خوانید.

 

 

جرقه خوانندگی کی در شما زده شد و چطور تصمیم گرفتید در کنار آهنگسازی و نوازندگی وارد دنیای خوانندگی هم بشوید؟

 قبل از اینکه وارد دنیای خوانندگی بشوم،علاقه و هدفم آهنگسازی و تنظیم بود. در حدود 12-13 سال پیش تعدادی آهنگ برای یکی از دوستان هم دانشگاهی ام ساخته بودم که این آهنگ ها را به صورت یک آلبوم جمع کردیم اما متاسفانه این دوست خواننده نتوانست  آلبوم را به شکل درست ارائه بدهد.زیرا تا حدودی هم سبک و سیاقش نسبت به آن دوره جدید بود و هم اینکه ابزارهای تبلیغاتی درستی در دست نداشت.به همین جهت آلبوم موفق از آب در نیامد و نتوانست راهش را در بین مخاطب باز کند.بعد از آن بود که به این نتیجه رسیدم ،برای اینکه بتوانم آثارم را درست ارائه دهم و در کارم پیشرفت داشته باشم ،بهتر است خودم بخوانم.زیرا برای خواننده هایی که در آن زمان مطرح بودند مشکل بود به یک آهنگساز جوان تازه کار که کارنامه درخشانی نداشت اعتماد کنند.از اینرو خودم دست به کار شدم و خوانندگی را آغاز کردم.

نام آلبوم جدیدتان شاید برای خیلی ها دارای ابهام باشد؛ «ساحل چمخاله» کجاست؟

ساحل چمخاله منطقه ای در شهرستان لنگرود در استان گیلان است.اکثر مردم ما برای مسافرت مازندران را انتخاب می کنند و گیلان کمتر مورد توجه قرار گرفته است.اما به نظر من چمخاله ساحلی بسیار زیبا و حسی غریب دارد که آن را از مناطق دیگر متمایز می کند.

ظاهراً در ساحل چمخاله خاطرات زیادی دارید؟در کل با چه هدفی «ساحل چمخاله» را برای نام آلبوم  انتخاب کردید؟

پدر من در ساحل چمخاله ویلا دارد.پدرم در ایام تعطیلات اکثراً ما را به چمخاله می برد واین مکان در دوران کودکی من مقصد اکثر سفرهای ما بود .از اینرو چمخاله برای من یک مکان نوستالژیک و خاطره ساز است و در کل علاقه زیادی به گیلان به خصوص چمخاله دارم.به همین خاطر به خانم «رویا شکیب» سفارش دادم برای ساحل چمخاله یک ترانه بنویسد.اما چون ایشان شناختی از چمخاله نداشتند در ابتدا به سمت فضایی رفتند که می شود از یک ساحل تصور کرد.یعنی یک ساحل آفتابی با محیط مفرح و شاد که با ذهنیت من نسبت به ساحل چمخاله فاصله داشت.در حالیکه به نظر من چمخاله یک فضای عاشقانه و مرموز دارد.برای همین از ایشان خواستم یک ساحل بارانی متصور شوند و فضایی عاشقانه در ترانه ایجاد کنند. با وجود اینکه ایشان چمخاله را از نزیک ندیده بود ،ترانه ای نوشتند که به ذهنیت من نزدیک بود.در نهایت وقتی این آهنگ را ساختم به دلم نشست و تصمیم گرفتم سرکاستی سی دی و نام آلبوم را از همین قطعه انتخاب کنم.

ملودی این کار را نوشته بودید یا از ترانه شروع شد؟و اینکه در کار شما معمولاً ترانه روی ملودی می آید یا ملوی را روی ترانه می نویسید؟

نه اینکار روی ترانه نوشته شد.اما ظاهراً از قبل خانم «شکیب» ترانه ای نوشته بودند که کلمه ساحل چمخاله هم وزن یکی از قافیه های این ترانه بود.و خیلی راحت جایگزین یک مصرع شد و من هم روی این ترانه کار کردم.اما در مورد روند کارم باید بگویم که معمولاً ملودی را روی ترانه می سازم و فقط یک بار در آلبوم «زندگی» روی ملودی ،ترانه نوشته شد.در حالیکه خیلی ها در مورد کارهای من فکر می کنند این اتفاق برعکس می افتد.چون ساختار ملودی های من جوریست که وزن ترانه را می شکند و آن را تابع وزن ملودی می کند برای همین تصور می شود ترانه روی ملودی من نوشته می شود.

از شکل گیری آلبوم«ساحل چمخاله» بگویید و اینکه چه مدت روی آن کار کردید؟

آن زمان بخاطر ویدئوهایی که ساخته بودم، ممنوع الفعالیت بودم.در حدود 5 سال پیش که به ایران برگشتم ،متعهد شدم کار تصویر انجام ندهم و در آن مدت تنها توانستم چند تک آهنگ منتشر کنم.بعد از آن بود که با یک شرکت به نام «اکسیر نوین» آشنا شدم و با این شرکت یک قرداد همکاری مبنی بر ضبط آلبوم و اجرای کنسرت منعقد کردم.تقریباً ساحل چمخاله از 3 سال پیش آغاز شد و پروسه جمع آوری ترانه،ساخت ملودی،تنظیم و مجوز در حدود 3 سال طول کشید.

تا پیش از این آلبوم، قطعه «دنیای وارونه» شناسنامه کار شما بود،فکر می کنید قطعه «ساحل چمخاله» بتواند ذهنیت مردم را نسبت به شما تغییر بدهد؟

من فکر می کنم این اتفاق برای این آلبوم می افتد.البته دنیای وارونه یک استثنا محسوب می شود.زیرا کاری که ویدئو بشود و آن ویدئو از یک رسانه منتشر بشود مطمئناً سریع تر دیده می شود و در بین خیل تماشاگر مخاطبش را پیدا می کند.اما برای کار صوتی زمان نیاز است تا راهش را پیدا کند و جا بیفتد و من  پیش از «ساحل چمخاله» این تجربه را نسبت به کارهای صوتی دیگرم داشتم.کلاً پروسه پخش یک اثر صوتی دو بخش است:بخش اول همان ابتدای ماجراست که با چه کیفیتی پخش و با چه تبلیغاتی، چقدر و چطور در معرض عموم قرار بگیرد،و قسمت دوم ماجرا همان تبلیغات شفاهی ست که در بین مردم اتفاق می افتد و مردم یک محصول را به یکدیگر توصیه می کنند.به نظرم این مرحله مهم ترین مرحله است و در مورد این آلبوم باید گفت که هنوز در این فاز پخش نرفته است.

در این آلبوم قطعه« پایان دنیا» بر اساس تم «دنیای وارونه» است.با چه هدفی این کار صورت گرفت؟

دنیای وارونه بازتاب های خوبی به همراه داشت.هدفم از اینکار یادآوری قطعه دنیای وارونه بود و فکر کرم یادآوری تم اصلی دنیای وارونه، برای مردم جالب و خاطره ساز است.و «پایان دنیا» را به خاطر اسمش آخر آلبوم قرار دادم تا به نحوی پایان آلبوم هم باشد.

برخی از منتقدین معتقدند که آلبوم «ساحل چمخاله» تکرار مکررات و در فضای آلبوم های قبلی شما است و از این لحاظ تنوع زیادی در کار شما وجود ندارد.نظر خودتان چیست؟

به عقیده من آلبوم ساحل چمخاله تکرار کارهای گذشته من نیست.اگر کسی با دقت به این آلبوم گوش کند می فهمد که از لحاظ تنظیم،از لحاظ میکس و مسترینگ پیشرفت زیادی داشته است.طبیعتاً ملودی هایی که برای خودم می سازم ملودی هایی هستند که با صدا و استایل خواندنم سازگارند. بخاطر همین دامنه تغییراتش محدود است.من اگر بخواهم سبک و سیاقم را تغییر بدهم و وارد سبک های متداول امروز به عنوان نمونه وارد فواصل ربع پرده بشوم و گرایش های شرقی عربی،ترکی وارد کارم کنم مطمئناً با ریزش مخاطب مواجه می شوم.زیرا آنها که دارند سبک کار مرا دنبال می کنند مرا با این استایل می پسندند و من فکر می کنم هر هنرمندی باید در مسیر خود کمی متعادل حرکت کند.به همین خاطر است خیلی ها معتقدند که من یک فرم خاص و بدیع را در کارهایم ارائه داده ام که به عقیده من نکته ای مثبت است.

هر کدام از آلبوم های شما موفق شد جایگاه خوبی در بین مخاطب پیدا کند.به نظر شما چه عواملی در موفقیت یک آلبوم دخیل است و چقدر به شناخت شما از جامعه و آشنایی شما با ذائقه مخاطب مربوط می شود؟

به عقیده شخصی بنده مردم ما رابطه صمیمانه و نزدیکی با شعر دارند.شعر در لایه های مختلف زندگی مردم ما نقش دارد،خیلی از شوخی هایشان به زبان شعر است،شعارهایشان شاعرانه است،حتی گاهاً حرف زدنشان با قافیه است و در کل شعر را خوب می فهمند و با این مقوله آشنا هستند.همین امر در مورد تصویر هم صدق می کند.در مورد کار تصویری باید گفت مردم ما چشمشان بسیار حرفه ای تر است نسبت به موسیقی و گوششان.فرهنگ جامعه ما قرابت بیشتری با مقوله مسائل تصویری و همچنین شعر دارد.اگر فرهنگ عمومی را مورد ارزیابی قرار دهیم،می بینیم که گوش ما  با موسیقی چند صدایی زیاد آشنا نیست..یکی از دلایلش هم تیپ موسیقی سنتی ما است.در موسیقی سنتی می بینیم که اگر 10 ساز با هم می نوازنند،هر 10 ساز یک ملودی را می زنند.ذات موسیقی تک صدایی ما طبیعتاً این فرهنگ شنیداری را به همراه دارد.به همین خاطر من معتقدم که جنس موسیقی من طوری نیست که جا انداختنش برای عموم مردم راحت باشد.اما من در گذشته این شانس را داشتم که با ساختن ویدئوهای خوش فرم و خوش ساخت یک عده از مردم را با نوع موسیقی خودم آشنا کنم.و وقتی یک عده با این کالا آشنا می شوند،این نیاز در جامعه  وجود خواهد داشت حتی اگر شما کاری تولید نکنید.بنابراین می توانید کارهای تازه ارائه دهید و خیالتان راحت باشد که مخاطبتان را پیدا کرده اید.اما در کل باید بگویم که شناخت از جامعه و مخاطب برای هر هنرمندی نیاز است.هنرمند باید بداند مخاطبش کیست،سلیقه اش چطور است و به چه خوراکی نیاز دارد.موفقیت یک اثر امری اتفاقی نیست و نمی شود انتظار داشت بدون این شناخت،موفقیت حاصل شود.

شما از مقوله شعر و نقش آن در جامعه صحبت کردید.می خواستم بدانم معیار شما برای انتخاب یک ترانه چیست؟

من خودم شاعر نیستم اما می توانم این ادعا را داشته باشم که مخاطب خوبی برای شعر هستم و قدرت تشخیصم برای انتخاب یک شعر خوب است.در ترانه هایی که انتخاب می کنم دنبال یک لحظه ناب و یک اتفاق خوب می گردم و معمولاً آن را ترجیح بند کارهایم انتخاب می کنم.پیچیده گویی را دوست ندارم و فکر می کنم جنس موسیقی من با کلمات قصار و پیچیده گویی جور نیست،از اینرو ساده گفتن اما در عین حال شاعرانگی و تصاویر شاعرانه را در ترانه می پسندم.در این آلبوم سعی کردم کلام مثبت و امیدوار کننده ای را انتخاب کنم.

ضبط چنین آلبومی برای یک خواننده چقدر هزینه در بر دارد؟با توجه به اینکه آلبوم شما در فضای مجازی پخش شده است و برای دانلود در دسترس عموم قرار دارد،چه تبعاتی برای شما داشت؟

از آنجائیکه چون خودم تولید کننده آثارم هستم و به جز ترانه اکثر کارهای ضبط آلبوم را خودم انجام می دهم،برای شخص من به مراتب ارزان تر تمام می شود.اما در حال حاضر اگر بخواهید یک آلبوم خوب ضبط کنید حداقل 60-70 میلیون تومان هزینه دارد.متاسفانه در مورد دانلود در فضای مجازی باید گفت که در حال حاضر چه بخواهیم چه نخواهیم این مسئله وجود دارد و یک عده از مردم ما این آثار را دانلود می کنند،یک عده کپی غیر مجاز می کنند و این مسئله باعث می شود درآمد حاصله از یک آلبوم خیلی پایین تر از رقم واقعی آن بشود.اگر این اتفاق نیافتد شاید یک آلبوم خوب به راحتی 2- 3 میلیون نسخه بفروشد اما مطمئناً تاثیر بسزایی در موفقیت یک خواننده دارد.

بحث اقتصاد در موسیقی ما را چطور ارزیابی می کنید؛به نظر شما در مارکت ایرانی چرخه اقتصادی وجود دارد؟

به نظر من اگر این موضوع صرفاً به تولید آلبوم محدود می شد،این بازار برای هیچ سرمایه گذاری جالب نبود.ولی با توجه به درآمدی که در اجراهای زنده وجود دارد این انگیزه را برای سرمایه گذاران فراهم می آورد.

نقش کمپانی های داخلی در معرفی و حمایت از یک خواننده چطور است؟با توجه به اینکه شما تجربه زندگی در خارج از کشور را دارید،عمده تفاوت کمپانی های داخل و خارج از کشور چیست؟

چند سالی است که فرم و حال و هوای کمپانی های سرمایه گذار بر موسیقی داخل متفاوت شده است.پیش ترها موزیک خیلی مربوط به «لاله زار» بود و آن بخش هم همچنان داشت با همان فرمت فرسوده قبل از انقلاب کارش را انجام می داد.اما در حال حاضر آدم ها و شرکت های خیلی با انگیزه و مدرن وارد این ماجرا شده اند و دارند سرمایه گذاری می کنند.تقریباً می شود گفت لاله زار تعطیل شده است.کیفیت کنسرت ها داخل ایران خیلی تغییر کرده است و به نظر من نسبت به خوانندگان ایرانی خارج از کشور خیلی بهتر است.در رابطه با موزیک ایرانی تولید شده در خارج از کشور(لوس آنجلسی) هم باید گفت که بخش عمده ای از این افراد دارند از امکانات بچه های داخل ایران استفاده می کنند. آن دسته هم که از گذشته فعال بودند به نظر من  در همان سبکی که سالها پیش ارائه دادند،دارند درجا می زنند.

از برنامه های آینده خود بگویید؛آیا در خصوص اجرای زنده برنامه مشخصی دارید؟

به امید خدا 22 خرداد اولین کنسرتم را در تهران به روی صحنه می برم و متعاقب آن یک سری اجرا در شهرستان ها خواهم داشت.

خودتان به موسیقی دیگران گوش می دهید؟

معمولاً سعی می کنم تمام آثاری را که تولید می شود یک بار گوش کنم و در کل پیگیر جریان موسیقی روز هستم.

خواننده محبوب تان در تاریخ موسیقی چه کسی ست؟

» را هم خیلی دوست داشتم.Oasisدر دوران نوجوانی به کارهای «استینگ» خیلی علاقه مند بودم.همچنین  گروه انگلیسی  «

دهه 90 دوران طلایی موسیقی بود و کارهای خوب زیادی تولید می شد که واقعاً کار را برای انتخاب سخت می کند.

موزیسینی مثل شما،چقدر به هنرهای دیگر مثل سینما و ادبیات علاقه مند است و آثار روز را دنبال می کند؟

من حقیقتاً سینما را خیلی دوست دارم و از آنجائیکه تا کنون در حدود 50 ویدئو برای خواننده های دیگر ساخته ام،انگیزه بالایی دارم تا  اگر موقعیتش فراهم شود یک روزی خودم را در عرصه سینما آزمایش کنم.کلاً سینمای پرحادثه و هیجانی را بیشتر از سینمای روشنفکری می پسندم.با دنیای کتاب و ادبیات هم بیگانه نیستم و از مطالعه لذت می برم.اتفاقاً آخرین کتابی که اخیراً خواندم با سوژه ی مصاحبه شما همخوانی دارد.در رابطه با آلبوم«ساحل چمخاله» کامنت های زیادی را دریافت کردم که یک عده معتقد بودند  «ساحل چمخاله» ما را به یاد یکی از کتاب های آقای «نادر ابراهیمی» به نام «بار دیگر شهری که دوست می داشتم» می اندازد.به همین خاطر علاقه مند شدم بدانم این کتاب چیست.کتاب را تهیه کردم و همین چند روز پیش آن را خواندم.

ما در دهه 50 و در کل قبل از انقلاب یک دوره طلایی را در موسیقی پاپ پشت سر گذاشتیم.آثار تولیدی در آن دوره از لحاظ زیبایی شناسی هنری چه از لحاظ ترانه چه از لحاظ موسیقی دارای تنوع بسیار بود و به طور عمده امضای هر کدام از این هنرمندان زیر آثارشان بود.اما در سال های اخیر کمتر این تنوع در آثار موسیقی و ترانه ما دیده می شود و اکثر کارها در فرم و فضای مشابهی به سر می برد.به عقیده شما دلیل این امر چیست؟

گذشته از مسئله سواد موسیقی و اینکه یک عده تنها به واسطه ابزار دیجیتال آهنگسازی می کنند و سواد موسیقی شان اندک است،مسئله خلاقیت مطرح است.خلاقیت وقتی بوجود می آید که بستر لازم برای ارائه کارهای بدیع و ساختارشکن مهیا باشد.در جامعه ای که افراد ساختارشکن تشویق نشوند و افراد خلاق تربیت نشوند،یقیناً درصد خلاقیت در جامعه کاهش می یابد.به نظر من سیستم آموزشی ما در حال حاضر آدم های خلاق تربیت نمی کند.چون سیستمی آدم خلاق تربیت می کند که مردم را از ساختارشکنی نترساند.

 

 

 

به اشتراک بگذارید :
برچسب ها


عضویت : telegram.me/joinchat/AzEeHDus0u0ht5Y_Qi2E0Q