۱۴۰۳ هفتم ارديبهشت - 02:18 ب.ظ

گفتگو با روزبه نعمت‌اللهی:به شعور مردم احترام می گذارم

به شعور مردم احترام می گذارم

نوای فارس-روزبه نعمت الهی ؛خواننده موسیقی پاپ، با شکل اجرایی خود در موسیقی پاپ، این پیام را داد که پاپ می تواند جدی تر از آنچه تصور می شود، باشد و مخاطبان جدی تری را با خود همراه کند. پرداختن به موسیقی جدی در فضایی که بسیاری بر این باورند که موسیقی پاپ چندان اهمیتی ندارد و می توان به دور از جدیت و فقط به عنوان یک موسیقی مصرفی از آن استفاده می شود، کار راحتی نبود که روزبه نعمت الهی انجام داد.

انتشار آلبوم های «سرزمین مادری»،«هفته عاشقی»،«داروگ» و ... و همین طور پخش کلیپ هایی که با حال و هوایی فراتر از فضای رایج ساخته شده بود، کم کم این خواننده را مستقل از دنیای اطرافش کرد .

با این خواننده که هر روز دنیای پیش روی خود را مستقلتر ازگذشته پیش رو می بیند گفت و گو کرده ایم:

روزی که آغاز شدم

موسیقی را از کودکی آغاز کردم و بعدتر در دانشگاه ادامه دادم. ویلون می نواختم و در کنار آن آهنگسازی می کردم. در ابتدا خوانندگی برایم چندان جدی نبود. اما به مرور که پیش رفتم برایم از اهمیت بیشتری برخوردار شد. آهنگهایی که برای دیگر خواننده ها می ساختم را خودم اجرا می کردم و همین موجب شد نسبت به خواندن به شکل متفاوت تری نگاه کنم. طی مدت خوانندگی تاکنون توانسته ام آلبومهایی را نیز منتشر کنم. در این آلبوم ها خیلی سعی می کنم هر بار متفاوت باشم و حتی نسبت به کارهای قبلی خودم نیز این تفاوت ها را لحاظ کنم.

من از کودکی با موسیقی عجین بوده ام . پدرم یکی از مجریان سرشناس تلویزیون بود و مادرم خواننده ایرانی که ردیف دان نیز هست. به همین دلیل همیشه و همه جا موسیقی کنارم بود. اشعار پدرم را همیشه زمزمه می کردم و بعدها که برای خودم آهنگ ساختم از این اشعار استفاده کردم. پدرم همیشه پای ثابت شعردر آلبوم های من است  و همین طور از نظرات کارشناسی مادرم استفاده می کنم.

با این همه تا کنون چهار آلبوم منتشر کرده ام که تهیه کننده هر چهار آلبوم خودم بوده ام . چون احساس می کنم خودم بهتر از هر کسی می دانم چه می خواهم . حتی تهیه کنندگی کنسرتهایم را نیز شخصا به عهده دارم.

به شعور مردم احترام می گذارم

داروگ حس خوبی برایم داشت. در این آلبوم هم مانند دیگر آلبومهایم همان سبک و سیاق را رعایت کرده بودم اما اشعار شاعران معاصری مثل میثم یوسفی، حسین غیاثی، لی لا رضایی و... را در آن استفاده کردم. این موضوع باعث شد آلبوم شکل متفاوتی از خود نشان بدهد. چون فضای ترانه ها به روزتر بود و احساس می کنم عاشقانه هایی که در این میان وجود داشت توانست با مردم ارتباط تنگاتنگ تری برقرار کند. شاید همین مساله باعث شد این آلبوم بیشتر به چشم بیاید. چون مردم عاشقانه ها را دوست دارند.

در آلبوم های قبلی این حس اگر چه وجود داشت اما این قدر پررنگ نبود. ایجاد فضاهای جدید نیازمند حس های جدید است. این حسها با من عجین شده اند . چون همیشه از احساسات درونی خودم کمک می گیرم. من همیشه سعی می کنم در لحظه زندگی کنم و برای همین است که کارهایم نیز طعم و بوی روزهای خودم را دارند و با کارهای قبلی ام فرق می کنند. به اعتقاد من خوب و بادقت کار کردن بسیار مهم تر از این است که به فاصله کم از هم آلبوم منتشر کنم ولی کاری بی کیفیت ارائه کنم. من هرگز کیفیت را فدای کمیت نکرده ام. شاید به همین دلیل است که برای یک آلبوم بیش از حد مورد نظر آهنگ می سازم و در مراحل پایانی دست به انتخاب می زنم و از میان آنها بهترین ها را انتخاب و نهایی می کنم. برایم اهمیت ندارد که این کار چقدر هزینه بر است چون پیش از هر چیزی شعورمردم برایم اهمیت دارد و به آن احترام می گذارم. واقعیتش خیلی بازار را درنظر نمی گیرم و به این فکر نمی کنم که آلبومی که قرار است منتشر کنم، چه میزان فروش خواهد داشت و آیا بازگشت سرمایه دارد یا خیر؟ واقعیتش این است که اصلا به موسیقی به عنوان شغل نگاه نمی کنم . من خیلی از شغلها را امتحان کرده ام و منبع در آمدم از شغلی است که دارم. عده ای بر این باورند که اگر موسیقی برایم شغل نباشد نمی توانم موفق شوم اما من معتقدم که اگر از موسیقی درآمد نداشته باشی و هزینه های احتمالی را از شغلی دیگر کسب کنی بهتر می توانی کار کنی و فکرت برای موسیقی بازتر است.

چون من از را موسیقی زندگی خود را نمی گذرانم تا این چیزها برایم اهمیت داشته باشد و موسیقی منبع درآمدم نیست. شاید به همین دلیل است که فرصت این را دارم تا به فکر ماندگاری آلبومها و موسیقی ام باشم. برای این ماندگاری همیشه از استخوان بندی قوی برای کارم استفاده می کنم. به اعتقاد من شعر هر موسیقی آن هم در ایران، استخوان بندی و فرم اولیه کار است. کلام خیلی خوب می تواند منظور خواننده را برساند. من به دنبال اشعار پرمحتوا هستم، اشعاری که سطحی نباشند و از عمق برخوردار باشند . در عین حال نیز بتوانند با مردم ارتباط بگیرند.

ناگفته نماند که آنچه در سال گذشته مردم را به خود جلب کرد، دیگر امسال نمی تواند موفق شود. اما دیده می شوند که هر کاری به اصطلاح می گیرد، همه به پیروی از آن بر می آیند و ادامه روی آن می شوند. این صحیح نیست. چرا که ما هر روزه در حال تغییر هستیم. همه چیز در روزمره در دست تغییر است و بر اساس این تغییرات ما موظفیم موسیقی را نیز متغیر کنیم و از یکنواختی دربیاوریم.

ما در جایی زندگی می کنیم که صبح از خواب بیدار می شویم خیلی چیزها مثل دیروز نیست. همه چیز به شدت در حال تغییریافتن است و موسیقی هم نمی تواند از این قاعده مثتنی باشد.

دلم برای موسیقی پاپ می تپد

درست است که خود در زمینه پاپ فعالیت می کنم اما به جرات می توانم بگویم موسیقی پاپ اصلا اوضاع مساعدی ندارد. چرا که بسیاری از کاربلدان و اهالی حرفه ای موسیقی پاپ کنج علت گزیده اند و در این عرصه فعالیتی ندارند و در عوض عرصه رابرای عده ای باز کرده اند که موسیقی برایشان از جدیت برخوردار نیست.

متاسفانه بازار موسیقی بازار بلاتکلیفی است. هیچ نریبونی برای معرفی موسیقی جدی به مردم ورشد و اشاعه این هنر به مردم وجود ندارد و در عوض تا چشم کار می کند هستند سایتهایی که موسیقی مصرفی و بی هویت را به خورد مردم می دهند و برای آنها سلیقه سازی می کنند. اینها هستند که تعیین کننده بازار موسیقی کشورند و تعیین می کنند بازار باید چه نوع موسیقی عرضه کند تا تقاضای مردم را برطرف کند.

متاسفانه این روزها هر که بامش بیش، برفش بیشتر نیست چرا که بسیاری از حرفه ای های عرصه آواز نمی توانند با سالنها پر کنسرت مواجه شوند و کنسرت بدهند. در عوض تا دلت بخواهد موسیقی سطحی مخاب پیدا کرده است. چاره چیست؟ هیچ! هنوز که هنوز است کسی نمی داند باید با این موضوع چگونه برخورد کند و مسولا نمی دانند چه کنند تا اتفاقات خوبتری برای موسیقی بیافتد. مردم ما به راحتی می توانند با انواع موسیقی در شبکه های مجازی آشنا شوند. تهیه کردن موسیقی های غیرمجاز به راحتی میسر می شود. بنابراین نمی توان به موسیقی پاپ و آینده ای که پیش رو دارد، خوشبین بود. چون زمانی می توان کاری قوی و درخور شان ارائه داد، که هنرمند بتواند برای مغزها و فکرها موسیقی بسازد نه برای سلیقه های سرسری که چند روزی مثل موجی می آیند و می روند و مردم نیز موج سواری می کنند . کسی که موسیقی جدی کار می کند باید به لحاظ مالی تامین باشد در حالی که معمولا این قشر تامین مالی ندارد و از طرفی کسی هم حامی مالی او نمی شود. چای تعجب ندارد اگر موسیقی در ایران پیشرفت نمی کند.

اگر که می‌خواهیم موسیقی خوبی داشته باشیم باید زحمت بکشیم و تحمل داشته باشیم تا صدا و کارمان شنیده شود.

 من در مورد خودم این مساله را دیدم. من از سرزمین مادری تا عمو زنجیرباف خیلی زحمت کشیدم و دوستانم شاهد این موضوع هستند. این طور نبود مه من شبانه تصمیم بگیرم آلبوم منتشر کنم و صبح آلبومم آماده باشد و منتشر شود، نه!من زحمات بسیاری را متحمل شده ام. همه باید صبر و تلاش کنند تا نتیجه ببینند.

موسیقی جدی و غیرجدی، مساله این است

موسیقی از نظر من دو دسته می شود یکی موسیقی جدی، یکی موسیقی غیرجدی که به آن موسیقی مصرفی نیز می گوییم.

بخش از موسیقی که به آن مصرفی می گوییم و اتفاقا درآمد زا نیز هست، اصلا کاری به هیچ چیز ندارد و فقط تولید می شود که از نظر اقتصادی توجیهی برای سازندگانش داشته باشد . تعداد افرادی که کار مصرفی منتشر می کنند هم کم نیست اما این روند ادامه دار نیست و آنها با یک و نهایتا با دوآلبوم افول می کنند و در دراز مدت گویا چنین کسی اصلا از ابتدا وجود نداشته است و فراموش می شوند.

خیلی از شرکت‌ها از این گونه کارها استقبال می کنند و به دنبال کارهای نازل می گردند تا جیبهای خودشان را پر کنند.متاسفانه این موسیقی بازاری بین ناشران جایگاه ویژه ای پیدا کرده است.

این در حالی است که فقط 3-4 شرکت هستند که دغدغه موسیقی جدی دارند و آن را دنبال می کنند بی آنکه به فکر بازدهی مالی باشند.

از این سه، چهار شرکت هم یکی پخش ضعیف دارد، یکی ضعف در تولید دارد، و دیگری ضعف در اسم! برای یک خواننده این دغدغه است که حالا کاری که آماد شده را از کدام شرکت منتشر کند ! چون شرکتها به دنبال کارهای سخیف و کم ارزش اما پردرآمدند و هر کاری را از خواننده نمی خرند. مثلا اولین آلبوم من با عنوان سرزمین مادری در سن 20 سالگی ام اماده انتشار شد اما همان موقع هم آن موقع هم هیچ شرکتی حاضر نبود بر روی کارهای یک جوان 20 ساله سرمایه گذاری کند. هر چند

استاد فریدون شهبازیان روی آن آلبوم نظارت کردند. فریدون شهبازیان صاحب نام بزرگی است که اسمش روی چند تا آلبوم بیشتر نیست و همیشه به این افتخار می‌کنم که گام اول را زیر نظر ایشان برداشتم. اما برای این آلبوم با چنین وزنه ای هم شرکت پیدا نمی شد

من سه فضای کاری برای خودم تعریف کرده‌ام؛ یکی فضای کارهای حماسی، دیگری کارهای اجتماعی مثل «بچه‌های خیابان» یا «گل خشکیده»، «شرقی عاشق» و «عمو زنجیرباف» و سوم هم کارهای عاشقانه است مثل «سایه سپیدار»، «بی ستاره» و «نفس کشیدن سخته». غیر از این سه سبک، یعنی این سه فضا چیز دیگری ندارم. فقط هم می‌توانم با صدای خودم بخوانم و چون کارهایم را خودم تولید کردم و تیمی‌که داشتم ثابت بودند، ناخود آگاه‌امضای خود را پای کار گذاشتیم یعنی اگر چیزی را خواندم با‌امضای خودم خواندم.

در زمینه های دیگر نیز فرصت فراهم شد تا کار کنم . مثلا پیشنهاد چند فیلم از کارگردان‌های خیلی توانای سینما داشتم. قرار بود موسیقی تیتراژ بر عهده من باشد و شرط کارگردان‌ها این بود که من در فیلم هم بازی کنم که نخواستم این اتفاق برایم بیافتد. نه وقتش را داشتم و نه علاقه اش را! دلم می‌خواهد فقط خواننده باشم.

تهران را ترک کرده ام برای هوایی بهتر! اگر خاطرتان باشد کنسرتی با عنوان«انسان و زمین را رعایت کنیم» برگزار کردم . من به آن موضوع واقعا پای بند بودم و برایم اهمیت دارد که طبیعت و زمین پاک باشند. بعداز آن کنسرت از تهران رفتم و در حال حاضر در یک کلبه جنگلی زندگی می کنم. دلم می خواهد هوای پاک استنشاق کنم و آسمان آبی را با پرنده هایش ببینم. بعداز مدتها تازه احساس می کنم به آرزویم رسیده ام و دارم نفس می کشم. تهران داشت کم کم آزارم می داد وقتی شلوغ می شد وقتی جایی برای سوزن انداختن و نفس کشیدن نداشت، دلم می گرفت!

از اینکه بخواهم روزمرگی داشته باشم و وقتی صبح از خواب بیدار می شوم پایم روی دیگران باشد، احساس خوشایندی نداشتم. از ترافیک و شلوغی و ازدحام متنفر بودم وبه همین دلیل یکباره تصمیم خود را گرفتم و از تهران رفتم. روزهایم را به جای ماندن در ترافیک و شلوغی و ازدحام شهر با کندوهای عسل و شکستن هیزم و... می‌گذرانم و آرامش عجیبی پیدا کرده‌ام.

منبع : اختصاصی نوای فارس
به اشتراک بگذارید :
برچسب ها


عضویت : telegram.me/joinchat/AzEeHDus0u0ht5Y_Qi2E0Q