۱۴۰۳ پانزدهم ارديبهشت - 01:07 ب.ظ

خودسری پایان ندارد

خودسری پایان ندارد

نوای فارس- به زعم نگارنده، عدم صدور مجوز برای یک برنامه‌ی موسیقی، به هر دلیلی، بسیار مناسب‌تر است از شرایطی که کنسرتی تا مرحله‌ی فروش بلیت پیش برود و سپس، به دلیل اعمال فشارها توسط گروهک‌های فشار، لغو مجوز شود، و یا کنسرتی با چند شب اجرا، پس از یک شب، باز هم به دلیل اعمال فشارها، به صورت مسالمت‌آمیز به کناره‌گیری و عدم اجرا در سانس‌ها و شبهای بعدی دعوت شود، و یا در حالت پیچیده‌تر و بسیار غم‌انگیزتر، خود گروهک‌های فشار، خودسرانه، اقدام به ایجاد تشنج در فضای فرهنگی - هنری کنسرت نموده و آن برنامه را اصطلاحاً به هم بریزند که معمولاً به لغو اجراهای بعدی نیز منجر می‌شود.

در حالت اسف‌باری که عده‌ای خودسر اقدام به بر هم زدن یک کنسرت و لغو آن برنامه می‌کنند، باید پرسید ارگان‌هائی که مسئول تأمین امنیت یک برنامه هستند، چطور نمی‌توانند مانع هجوم و حمله‌ی به دور از فرهنگ و تمدّن چند نفر خودرأی و مستبد به هنرمندان و اصحاب فرهنگ و هنر این سرزمین شوند؟

در وضعیتی که برنامه‌های موسیقی، یکی پس از دیگری، لغو می‌شوند، اظهارات عمومی و رسانه‌ای علی جنتی، وزیر ارشاد، چه تأثیری در روند حل این معضل داشته‌اند؟ آیا وزارت ارشاد به عنوان نهاد مسئول و تصمیم‌گیر، نمی‌تواند از گروه‌ها و افرادی که خطوط و محدوده‌های تعیین‌شده‌ توسط نظام و دولت را قبول کرده‌اند و در همان چارچوب‌ها فعالیت می‌کنند، حمایت کند؟ البته که این حمایت باید عملی باشد و شاید حمایت‌های زبانی مانند آنچه جناب وزیر بارها و بارها به لحن‌های مختلف، نرم و شدید، بیان کرده‌اند، دیگر سودی نداشته باشد.

خواسته‌ی اهالی موسیقی که تصمیم گرفته‌اند در چارچوب مشخص‌شده توسط نظام و دولت، فعالیت کنند، و برای هر برنامه‌ای، پروسه‌ی چندماهه‌ی اخذ مجوز اجرا را طی می‌کنند و از مراحل مختلف تأیید شعر و کلام تا پوشش و ظاهر را می‌گذرانند، این است که مجوز وزارت ارشاد، تحت تأثیر فریاد عده‌ای کم‌جمعیت قرار نگیرد.

اخیراً خبر از منفعل عمل‌کردن وزارت ارشاد و یا دولتی‌ها نبود و این بار قوه‌ی قضائیه وارد عمل شد تا یک کنسرت موسیقی را لغو کند. حال باید پرسید چرا قوه‌ی قضائیه هم با مجوزهای صادر شده از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، که خود تحت نظر دولت و حکومت جمهوری اسلامی‌ست، به مخالفت برمی‌خیزد؟ در شرایطی که تقریباً اکثر مدیران کل و مدیران شهرستانی ادارت فرهنگ و ارشاد، عزل نشده‌اند و همچنان مدیران دوران احمدی‌نژاد با همان خط فکری و روش، به کارشان ادامه می‌دهند، این مخالفت‌ها چه معنائی خواهد داشت؟

فارغ از مسئله‌ی مخالفت با دولت یازدهم، آقایان می‌دانند لغو یک برنامه‌ی دارای مجوز و یا اجرا شده، چه صدمات جبران ناپذیری را به تمام عواملش وارد می‌کند؟

1. اعضای گروه و هنرمندان، غالباً مسئولیت‌ برگزاری کنسرت را به شخص دیگری واگذار می‌کنند تا خودشان بتوانند دور از مشغله‌های فکری، بر فعالیت هنری تمرکز کنند و برنامه‌ای باکیفیت را به مخاطبین‌ ارائه کنند. اما پس از ماه‌ها تمرین و پذیرفتن بسیاری از قوانین و شاید محدودیت‌ها و اعمال‌نظرهای شخصی و سلیقه‌ای، از محتوا و شعر تا لباس و پوشش و دکور و امثالهم، ناگهان با موجی از تخریب‌ها و هجمه‌ها روبرو می‌شوند که نتیجه‌اش یا اجرائی پر از اضطراب خواهد بود و یا نگرانی و اندوهی پس از لغو برنامه. جوانانی که با شوق فراوان و به امید آینده‌ای روشن در راه موسیقی قدم می‌گذارند (هرچند این ماجراها را بارها از زبان اساتید و یا در جراید شنیده‌اند و خوانده‌اند)، اما وقتی در عمل، در اولین کنسرت، با چنین مسئله‌ای روبرو می‌شوند، بخش عظیمی از انگیزه و روحیه‌ی خود را ناخودآگاه، می‌بازند. اگر چه تصمیم می‌گیرند ثابت‌قدم‌تر به مسیرشان ادامه بدهند، اما همواره دلسردی که در درون‌شان وجود دارد بهبود نمی‌یابد. جوانانی که غالباً یا تحصیل‌کرده در دانشگاه‌های موسیقی همین کشور هستند و یا با موسیقی زندگی کرده‌اند و آنرا تا سطوح عالی ادامه دادند، وقتی می‌بینند نمی‌توانند هنری که آموخته‌اند و یا می‌سازند را به آسانی و بدون دغدغه در اختیار دیگران قرار بدهند، دچار ناامیدی و بی‌انگیزگی می‌شوند که البته حق دارند! در مرحله‌ی بعدی، اینها به چند دسته تقسیم می‌شوند، عده‌ای خانه‌نشینی و سکوت را پیشه می‌کنند، عده‌ای مهاجرت از ایران، و عده‌ای دیگر کار کردن و رضایت‌دادن به شرایط موجود را. دسته‌ی اول که بلاشک قربانی این تندروی‌ها شده‌اند، دسته‌ی دوم با آزادی بیشتری، اما در فضائی غیرتخصصی به فعالیت در زمینه‌ی موسیقی ایرانی می‌پردازند که مسلّم است هیچ‌گاه منابع و ظرفیت‌هائی که در داخل کشور هست را در هیچ کشوری به دست نمی‌آورند (بحث در مورد موسیقی ایرانی‌ست) و دسته‌ی سوم هم همواره با نارضایتی و دلسردی، کار می‌کنند و در اوایل کار گاهی انتقاد می‌کنند و اما رفته‌رفته به شرایط عادت می‌کنند و اگر کسی بپرسد چرا چیزی نمی‌گوئید، جواب می‌دهند: آنقدر گفتیم و گفتیم، فایده نداشت. آنها هم بهتر از ما می‌دانند.

به نظر می‌رسد تا حدودی، برخی از اثرات مخرّب این تندروی‌ها بر روح هنرمندان نشان داده شده باشد.

2. بر خلاف که اعضای گروه که بیشترین ضررهای معنوی و روحی متوجه‌شان می‌شود و معمولاً رویکرد اقتصادی و تجاری ندارند، بخش عمده‌ای از ضرری که به برگزارکننده و سرمایه‌گذار وارد می‌شود مادی ست. در شهرستان‌ها، هرچه کوچکتر می‌شوند، مسئولیت سرمایه‌گذاری نیز به دوش کنسرت‌گذار می‌افتد و معمولاً به دلیل بنیه‌ی اقتصادی ضعیف در شهرستان‌ها، پنج تا ده سرمایه‌گذار، هرکدام با حمایت اندک، به کمک کنسرت‌گذار می‌آیند تا برنامه برگزار شود. اگر به طور متوسط و نه خیلی خوشبینانه و نه خیلی بدبینانه به شرایط نگاه کنیم؛ کنسرت‌گذار برای یک یا دو شب اجرا در سالنی با ظرفیت میانگین 300 نفر باید دست کم سه ماه رفت و آمد متوالی به ادارات ارشاد شهرستان، اداره کل، شهرداری، اداره اماکن، پلیس ناجا، پلیس راهور و ... داشته باشد.

(حضور پلیس راهور در این لیست از عجایب است که از یکی از کنسرت‌گذارهای شهرستان شنیده شد، در نظر گرفتن زمانی شش ماهه برای اخذ مجوز نیز از زبان یکی از کنسرت‌گذارها شنیده شد که به طور میانگین و شاید کمی خوشبینانه سه ماه در نظر گرفتیم.)

تمام این رفت و آمدها، هم هزینه‌های ایاب و ذهاب دارد و هم پرداخت هزینه‌های مختلف با عناوین مختلف به نهادهای باربط و بی‌ربط، که برای مثال پلیس راهور یکی از بی‌ربط‌ترین ارگان‌ها به کنسرت موسیقی هست.

در نهایت، تمام این هزینه‌های چندمیلیونی برای برگزاری یک کنسرت برای 300 مخاطب (البته بدون در نظر گرفتن بلیت‌هائی که توسط ادارات مختلف، رزرو می‌شوند!) یک شبه، با اعتراض عده‌ای خودسر و ایجاد فضای متشنّج در جامعه، یک شبه از بین می‌رود و اگر برنامه یک یا چند سرمایه‌گذار داشته باشد که در واقع سرمایه‌هایشان هدر رفته و اگر هم همان مدیر اجرائی مسئولیت سرمایه‌گذاری را به عهده داشته باشد، چند میلیون متضرر شده، برای برنامه‌ای که حتی اجرا نشده و یا نهایتاً یک شب اجرا شده است.

حال باید پرسید آقایانی که دم از اسلام می‌زنند، چطور به آسانی برنامه‌ای را که مورد تأیید نهادهای تصمیم‌گیر از عالی‌ترین‌شان که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌ست، تا اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان و اداره کل ارشاد، شورای تأمین امنیت شهرستان و استان، سازمان شهرداری، اداره اماکن شهرستان و اداره کل اماکن، پلیس نیروی انتظامی و راهنمائی و رانندگی می‌باشد، با هجمه‌های یک‌جانبه‌ی خود به سمت لغو کردن سوق دهند و غالباً هم به این خواسته‌ی ناحق خویش برسند؟

چطور ممکن است اسلام که دین آسانی و رحمت است، این چنین اینها را به خودسری و خودمحوری بکشاند؟ آیا جز این است که عده‌ای از پرچم اسلام برای نظرات شخصی و غرض‌ورزی‌ها استفاده می‌کنند؟

چطور بی‌توجه به این جوانان، سرمایه‌های این مرز و بوم، اهداف شخصی خود در مخالفت با دولت یازدهم را پیگیری می‌کنند و البته دلگرم هستند که این دولت پرچمدار اعتدالی‌ست که در سال‌های اخیر از آن محروم بودیم، و می‌دانند با تندروی‌ها، دولت تدبیر و امید برای اینکه در سیاست داخلی و خارجی، هزینه‌ی زیادی نپردازد، به خواسته‌های آنان جامه‌ی عمل می‌پوشاند.

و اما در پایان باید به وزارت ارشاد، به عنوان عالی‌ترین نهاد تصمیم‌‌گیر درباره‌ی مسئله‌ی موسیقی یادآوری کرد: اگرچه شما زیرمجموعه‌ی دولتی فعالیت می‌کنید که به نام تدبیر و امید و با رویکرد اعتدال، آرای مردم را به خود اختصاص داد، ولی نباید طوری رفتار کنید که این تدبیر به سوءتدبیر و ناامیدی منتهی شود. چرا به خواسته‌های افراط‌گرایانه‌ و غیرقانونی و غیرشرعی اقلیتی تندرو توجه کرده و آنها را اجرا می‌کنید؟ باید بدانید راه حل این بحران که از دوران اصلاحات تا کنون، گریبانگیر فرهنگ و هنر این مملکت است، در سخنرانی نیست و لازم است تدابیری اندیشیده شود که اگر برای یک کنسرت مجوزی صادر می‌شود، هیچکس در هیچ سطحی و به هیچ بهانه‌ای نتواند آنرا ملغی اعلام کند و یا خدائی ناکرده در صدد تهاجم و تخریب برآید.

منبع : اختصاصی نوای فارس
به اشتراک بگذارید :
برچسب ها


عضویت : telegram.me/joinchat/AzEeHDus0u0ht5Y_Qi2E0Q