نوای فارس - مجید احمدی نیا: موسیقی، در ایران، در دورههای حکومتی متفاوت، مورد ارج و قرب و یا قهر و غضبهای بیشماری قرار گرفت. آنگاه که حکومتی خواست نقش مذهب (به روایت خود) را در مملکتاش پررنگتر کند، موسیقی را نادیده گرفت، و آنگاه که خواست به بزم و مجالس خود بال و پر بدهد، نیازمند موسیقی شد.
البته حتی در آن دوران که موسیقی مهجور ماند، این مردم بودند که در قالبهای مختلف، این هنر را حفظ کردند. فعالیت موسیقایی در پوشش تعزیه، یکی از این نمونههاست. سالها گذشت و حکومتهای مختلف، هر کدام رویکردی بعضاً متفاوت با دیگری نسبت به هنر و موسیقی را به کار بستند.
با تعطیلی دانشگاهها و برخوردهایی که با هنرمندان و اهالی موسیقی شد، این هنر، به خانهها و زیرزمینها کشیده و در آنجا حفظ و نگهداری شد تا زمانی مناسب دوباره به جامعه و صحنهها بازگردد. در چند دههی اخیر در ایران هم پس از چند سال سخت، به هر زحمتی بود، دوباره موسیقی به دانشگاهها و آموزشگاهها بازگشت، اما... با تغییرات و البته ابهاماتی که هنوز هم رفع نشدهاند و چون زخم کهنه، هر از چند گاهی، سر باز میکنند.
یکی از این مشکلات و ابهامات، در مورد آموزش موسیقی است.
تابستان سال گذشته بود که آموزش موسیقی در برخی فرهنگسراهای وابسته به سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران ممنوع شد. پیگیریهای هنرمندان به نتیجه نرسید و مشخص شد برخی از دلایلی که گاهی اعلام میشد صرفاً بهانهجویی بوده است.
تعطیلی کلاسهای موسیقی در فرهنگسراها یک سال ادامه داشت و تابستان امسال با اعمال تغییراتی، دوباره نام موسیقی در لیست دورههای آموزشی فرهنگسراها دیده شد.
در 34 فرهنگسرای شهر تهران، مجموعاً 348 رشته در قالب 17 گروه آموزش داده میشود. یکی از این گروهها، موسیقی است که دورههای آموزشیاش تنها در شش فرهنگسرای ارسباران، ملل، نور، اندیشه، ابن سینا، خاوران و در 9 رشته آواز ایرانی، ویولون، پیانو، گیتار، سه تار، سنتور، دف، کمانچه، تمبک برگزار میشود.
یعنی سهم هنر موسیقی از مجموعهی دورههای آموزشی فرهنگسراهای تهران، کمتر از 3 درصد است.
از سال گذشته، هنرمندان در مخالفت با این اقدام سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، حرفهای بسیاری زدند که با انکار و توجیههای پیاپی طرف مقابل رو به رو شدند.
اما باز هم بد نیست یادآوری شود در وضعیتی که اکثر علاقمندان به فراگیری موسیقی به دلیل مشکلات مالی، نمیتوانند در آموزشگاههای خصوصی ثبت نام کنند و به فرهنگسراها رو میآورند، چرا تصمیمی گرفته میشود که نه تنها در این راه، مانع ایجاد میکند، بلکه به طور کلی و از اساس، این مسیر را میبندد؟
با بهانههایی از جمله عدم صلاحیت تدریس برخی از مدرسان و در نتیجه، یک سال تعطیلی دورههای موسیقی در فرهنگسراهای تهران، بعد از یک سال، هدف از بازگشایی، آن هم به این صورت مشخص نیست.
محمود صلاحی رییس سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران در نخستین نشست خبری خود گفت: هم اکنون 7 فرهنگسرا کلاسهای موسیقی را دایر کردهاند و 8 فرهنگسرا نیز تا پایان سال کلاسهایشان را برگزار میکنند. بستن و تعطیلی کار ما نیست. پیش از آمدن من به سازمان، کلاسهای موسیقی تعطیل شده بود، اما من گفتم که تعطیلی کار ما نیست و کلاسها را دوباره دایر کردیم، البته اصلاحاتی هم انجام شد. ما باید در راه درست کردن گام برداریم. (نقل از خبرگزاری تسنیم، دوشنبه 26-5-1394).
با مراجعه به وبسایت سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران، واضح است تنها در 6 فرهنگسرا، دورههای آموزش موسیقی (محدود) برگزار میشود، نه 7 تا...!
سپس باید پرسید منظور از اصلاحات چیست؟ اینکه یک هنر را به طور کامل حذف کنیم و بعد از یک سال، محدود و تفکیک شده و نمایشی اجرایش کنیم، آیا اصلاحی اعمال شده است؟
اتفاقاتی که در یک سال اخیر افتاد، نشان میدهد نمیتوان امیدی به بهبود شرایط داشت، بلکه مانند تمام موارد مشابه در سالهای اخیر، محدودیتهای فراوانی اعمال میشوند و بعد هم کلّیت مسئله به دست فراموشی سپرده میشود.
بیکاری بسیاری از مدرسان موسیقی فرهنگسراها، عدم وجود موقعیت مناسبی برای هنرجویان موسیقی که از نظر اقتصادی، متوسط و ضعیف هستند، از جمله مشکلاتی است که با این تعطیلی به وجود آمد و هنوز هم با این شیوه بازگشایی، از بین نرفته است.
اگر واقعاً مشکل، عدم صلاحیت مدرسین بود، چرا امسال، فقط در 9 رشته (ساز و آواز) از میان این همه ساز و سبک و تنها در 6 فرهنگسرا از 34 فرهنگسرا، دورههای آموزشی موسیقی برگزار شد؟ آیا در تهران بزرگ، تنها چند استاد هستند که میتوانند تدریس موسیقی داشته باشند؟ معیار این گزینشها چه بود؟
واضح است مسئله به همان ابهامات و درواقع غرضورزیهایی باز میگردد که در طول سالهای اخیر، به موسیقی اصیل ایرانی لطمههای سنگینی زد و فضایی ایجاد شد که موسیقی پاپ و سایر سبکها که تا چند سال پیش تحت محدودیتهای فراوان، فعالیت می کردند و یا اصلاً اجازهی فعالیت نداشتند، امروز با فاصلهی زیادی در صدر اخبار و اجراها قرار دارند و موسیقی ایرانی، روز به روز از صحنهها دورتر میشود.
گرچه گویا درک این که با برخوردهای حذفی و محدودیتی نمیشود چیزی را از مردم گرفت، خیلی سخت است، میشود همچنان امیدوار بود تا این محدودیتها برداشته شوند و هنر موسیقی هم آن گونه که باید، در صحنه ظاهر شود.