نوای فارس - مجید احمدی نیا: آواز ایرانی شاید تا همین چند ده سال پیش، چندان مبتنی بر شعر نبود؛ چنانکه تقریبا هدف از هر اجرائی، بهنمایشگذاشتن قدرت صدا و حنجره و بهاصطلاح، گرمکردن آن مجلس بود. از طرف دیگر، تصنیفهای معروف به کوچهبازاری نیز با اشعار سطح پایین و سخیفی مطرح میشد که البته حساب تصانیف مشروطه را باید جدا کرد.
به مرور با ورود رادیو به ایران و فراگیرشدن آن، بین خواص و سپس عوام، برنامههای تخصصی موسیقایی در انواع و با اسامی مختلف، نقش بسزایی در معرفی هنر اصیل ایرانی داشتند. بهار آواز ایرانی در سالهایی که در رادیو برقرار بود، به سمتی رفت که اگرچه همچنان اولویت با قدرت و حجم صدا بود، ولی محتوا و شعر ایرانی نیز در محوریت قرار داشت.
خوانندگان آن روزها، به دو دسته آوازخوان و تصنیفخوان تقسیم میشدند که تا مدتها، معمولا آوازخوانها، تصنیف نمیخواندند و آن را ننگ و عار میدانستند، منتها با گذشت زمان و شاید نیازسنجی مخاطبها، برخی از آوازیها، تصنیف هم خواندند.
فضای مساعد برای حضور و ابراز وجود جوانترها، در کنار حرفهایها، آنقدر فراهم بود که هیچکس، دیگری را به حاشیه نمیراند و هرکسی، راه خود را میرفت و سبک و رنگ صدای خاص خود را عرضه میکرد.
اواسط دهه ٥٠ و با شرایط انقلابی که در کشور به وجود آمده بود، موسیقی ایرانی نیز چون هر هنر دیگری، متناسب با شرایط جامعه، طبق معمول به سمت پاسخگویی به نیازهای مردم و همراهی با آنها پیش رفت.
موسیقی ایرانی که شاید تا آن زمان معمولا صدا و تحریرهای بلبلی نقش مهمی را در آن ایفا میکرد، به جایی رسیده بود که گاهی سعی در هدایت یا تشویق مردم داشت و گاهی نقشِ همراه مردم انقلابی را ایفا میکرد، اما شرایط پس از ١٣٥٧ به سمتی رفت که تعداد زیادی از خوانندههای پیش از انقلاب، خانهنشین شدند یا مهاجرت کردند که در نتیجه آن، تنها تعداد محدودی بهجا ماندند. از این چند خواننده، یک نام، بیشتر به گوش رسید و با تمام انتقاداتی که داشت، کموبیش توانست فعالیت کند و آن نام، شجریان بود. محمدرضا شجریان، اگرچه حتی پیش از انقلاب هم در اعتراض به سیاستهای رادیو و تلویزیون، به نشانه اعتراض، از مجموعه خارج شد، پس از آن هم نتوانست با روند موجود کار کند.
باقیماندن تنها یک نام و فعالیت موسیقایی از آن شخص، به همان اندازه که مفید است، میتواند مضر باشد. با گذر چند سال و چند دهه، نتیجه این تکخوانندهبودن در کشور (نه به این معنا که دیگران توانایی خوانندگی نداشتند، شرح و توضیح این مسائل نیز در این یادداشت نمیگنجد) این شد که اگر کسی از نسلهای بعدی و جوانتر، خواست به عرصه خوانندگی وارد شود، همواره با کوهی روبهرو شد که هم میتوانست منبع تجربه و هم مانعی بر سر راه باشد. در طرف مقابل، شنوندگان و مخاطبان خاص و عام موسیقی ایرانی قرار داشتند که همواره هر خواننده جوانی را با معیار و متری به نام محمدرضا شجریان مقایسه میکردند.
در سالهای دهه ٦٠، ٧٠، ٨٠ و اکنون که تقریبا در میانه دهه ٩٠ قرار داریم، هر گاه خواننده جوانی در حیطه موسیقی سنتی ظاهر است، شاید ناخواسته هم از طرف جامعه موسیقی و هم از طرف مخاطبان عام، تنها با یک نام مقایسه شده است. مقایسهای که میتواند در جهت دیگری هم اتفاق بیفتد و آن ترقی و پیشرفت خواننده است؛ درحالیکه خوانندهای دیگر، پیش از او، تجربهها و اندوختههایی در حیطه شعر و موسیقی دارد، دوباره آزمودن آن، خطایی بیش نیست، اما همانطور که گفته شد، نباید به سمتی رفت که هر صدای نو و سبک نویی را تنها و تنها با یک نام که خود نیز عصارهای از چندین نام و سبک دیگر پیش از خود است، مقایسه کرد.
اگر این روند کنونی، در گذشته وجود داشت، با وجود نامهای مشهور و باتجربه و بزرگی چون تاج و بنان و... خوانندگان جوانی که همزمان با آنها فعالیت میکردند، هرگز به این سطح از شهرت نمیرسیدند.
مسئله بعدی، تدریس آواز در ایران است. اگرچه عدهای از خوانندگان، به دلایل مختلف، خانهنشین شدند و سکوت هنری پیشه کردند، اما در منزلها و آموزشگاهها به آموزش صداسازی، تئوری و... پرداختند. بااینحال، یک نام و باز هم شجریان، در این زمینه نیز جلوتر از دیگران حرکت کرد و دورههای آموزش آواز را بعد از چند سال توقف، به صورت عمومی و فراگیر، بین جوانان علاقهمند یا با سابقه فعالیت در آواز، برگزار کرد که تاکنون تقریبا کسی از آنها به آنچه شایستهاش بوده، نرسیده است، ولی این انتقال تجربیات و اندوختهها از نسلی به نسلهای بعد، یکی از بهترین اتفاقات موسیقی ایرانی بوده است.
میتوان نوک پیکان را به سمت مخاطب گرفت تا همانطور که در گذشته، صداها و سبکهای مختلف، اجازه فعالیت و شنیده و دیدهشدن داشتند، امروز نیز هرکسی در نقش مخاطب خاص یا عام بهگونهای رفتار کند که هیچ خوانندهای به دلیل مقایسه با دیگری، کمرنگ یا حذف نشود. موسیقی ایرانی بیش و پیش از آنکه نیازمند پوستانداختن و تغییرهای بنیادین و ناگهانی باشد، باید به جایی برسد که مخاطبان و هوادارانش، صداهای مختلف را به رسمیت بشناسند و آنها را نیز با حمایتهای خود، به سطحی برسانند که شایستهاش هستند.
البته، به همان اندازه که مخاطب مهم است، خوانندگان جوان هم باید بکوشند تا تمام موسیقی را انباشته در یک نفر یا ختمشده به او ندانند و تلاش کنند بدون تقلید صرف از دیگران، در زندگی حرفهای، خودشان باشند.
منبع : روزنامه شرق