۱۴۰۳ سيزدهم ارديبهشت - 12:38 ب.ظ

گفت و گو با حمید صدری؛آهنگساز :آقای سرفراز لطفا بخوانید

آقای سرفراز لطفا بخوانید

نوای فارس- لی لا رضایی: سیدحمیدرضا صدری از آهنگسازان مطرح و پیشکسوت عرصه تلویزیون و سینما فعالیت هنری خود را به صورت حرفه ای با برنامه «باطراوت» از شبکه سه سیما آغاز کرد. آخرین کار پخش شده از وی «دردسرهای عظیم 2» به تهیه کنندگی مهران مهام و کارگردانی برزو نیک نژاد بوده است. اکنون نیز مشغول ساخت موسیقی برای فیلم سینمایی «دراکولا» به کارگردانی رضا عطاران و تهیه کنندگی علی سرتیپی است که به موازت فیلمبرداری ساخته می شود. وی مدتهاست که بر سر اختلافاتی که نه درشان یک هنرمند است و نه در شان حتی یک شهروند عادی، با عوامل برنامه «عموپورنگ» همکاری ندارد و به دلایلی در کشمکش قانونی با آنهاست. با وی در خصوص این مشکلات گفت و گو کرده ایم:

*مشکل شما با عموپورنگ و برنامه ایشان چیست؟
قانون مصنفین و مولفین، مصوب سال 1348 که در سال 89 به متمم رسید. یعنی بدون اینکه تغییری در آن قانون ایجاد شود، مواردی به آن اضافه شد که یکی از آنها این بود که حقوق مادی آثار تولید شده توسط صاحب اثر، تا 30 سال متعلق به سفارش دهنده است.
*مگر این قانون درخصوص کارهایی که شما برای این برنامه ساخته بودید، لحاظ نشد؟ 
آثار تولید شده توسط من برای برنامه عموپورنگ در سال 80-81 تا سال 87 نیز شامل این قانون می شود که این شامل شخص من نیست بلکه تمامی تولید کنندگان آثار هنری را شامل می شود.
من و تهیه کننده برای پخش این آثارساخته شده من از تلویزیون به توافق مالی رسیده بودیم و من با مقدار پولی که آن زمان دریافت کردم، هیچ شکایتی ندارم و راضی هستم چون پخش کار کودک از تلویزیون باعث افتخار من است. این کار همیشه یکی از دلمشغولی های زندگی هنری من بوده و هست. نمونه اش نیز کارهای بسیار زیاد من در زمینه کودک است مانند« رفوزه»، «مثل زندگی»، «توپ گرد» ، «سرودهای  کودک» که با کلیپ هایی به کارگردانی مهران آزاده و تهیه کنندگی سرکارخانم آذین و ... پخش شدند.
ما همان موقع با هم قرار حرفی گذاشته بودیم و در این باره صحبت کرده بودیم که اگر روزی این آثار تبدیل به کاست، سی دی و یا دی وی دی بشود، همه ما ازشاعر گرفته تا تهیه کننده و عموپورنگ وکارگردان و ... از سود آن ذینفع شویم. ولی بین من و سازمان صدا و سیما هیچ قراردادی منعقد نشدکه به واسطه آن تمام حقوق مادی این کار را به سازمان واگذار کنم.
طبق قانون مصنفین و مولفین حقوق معنوی، کارهایی که من به صداوسیما واگذار کردم، به هیچ وجه قابل واگذاری به غیرنیست.این حقوق معنوی شامل اسم تولید کننده اثرنیزهست  در صورتی که این کار روزی سی دی یا کاست باشد ، حتما باید نام صاحب اثر روی جلد سی دی قید شود.
 یکی از بخشهای این قانون مربوط به  اجراهای نمایشی اثر واگذار شده به غیر از تلویزیون است که در این مورد کاملا خلاف قوانین و مقررات رفتار شده است. یعنی بدون اجازه من و بدون هیچ گونه پرداخت دستمزد این آثارم در جاهای مختلف اجرا شده ومنجر به درآمدزایی شده است که روح من اصلا از این دستمزدها و پرداخت ها و ... خبردار نبوده است.
*شما از این قوانین آن زمان مطلع نبودید؟
 بی اطلاعی من از بخش قانون در چنین موردی به هیچ وجه جرم نبوده و نیست. جرم در واقع زمانی انجام شده است که رییس اداره رسانه بین الملل صدا و سیما، طبق یک قرارداد و تفاهم نامه که در نسخه هایی از هر یک از آنها دراختیار من هست، 50 کلیپ تولیدی سازمان صداو سیما را که شاید حدود 25و شاید هم بیشتر، موسیقی اشان ساخته من بوده است را به مسلم آقاجان زاده به مبلغ 145 میلیون تومان می فروشد. این فروش آثار بدون اینکه هیچ امضایی مبنی بر واگذاری حقوق مادی به سازمان یا اداره رسانه بین الملل، از سمت من وجود داشته باشد، صورت گرفت. یعنی چنین چیزی با قطعیت وجود خارجی نداشته و ندارد. متاسفانه دعوای ما بعداز انتشار 4 آلبوم در قالب شبکه عمو پورنگ آغاز شد. قبل از آن من اصلا از چنین چیزی مطلع نبودم.

*یعنی شما قبل از این درجریان نبودید؟
متاسفانه من اصلا درجریان چنین قضیه ای نبودم. چون این دی وی دی ها همگی شامل آن کلیپ ها و ساخته های من نمی شوند بلکه بخش های نمایشی را نیز شامل می شوند. در این دی وی دی جدای از اینکه برنامه کودک ساخته شده است، کلی محصولات مختلف تبلیغ شده است، مثل قلم جادویی عموپورنگ که قطعا چنین چیزی منجر به سوددهی بیشتری می شود . 
*وقتی متوجه چنین موضوعی شدید عکس العملتان چه بود؟
من یکی از سی دی ها را خریدم و همان روز اتفاقی این دوستان با من تماس گرفتند و آقای مسلم آقاجانزاده ، داریوش فرضیایی، امیرمحمدمتقیان و یکی از همکارانی که من او را نمی شناختم همراه با هم به خانه من آمدند تا در واقع من را از قضیه مطلع کنند. البته بعداز انتشار 4 آلبوم این اتفاق افتاد. در همان روز جناب آقاجانزاده دو تا دی وی را به من تقدیم کرد و گفت تقدیم به شما و گفت اسم شما را هم داخل آلبوم نوشته ایم. حتما من بسیار شاد شدم چون به علت فقر فرهنگ شخصیتی هنری و عدم توجه جامعه نسبت به کل آثارم که شاید تا الان حداقل 4 هزار دقیقه فقط برای تلویزیون موسیقی ساخته ام، بسیار مشعوف شدم!
واقعا نمی دانم چرا فکر کرده بودند من از این بابت خوشحال می شوم؟! اسم من در حالی داخل جلد چاپ شده بود که این دوستان اولین جرم خود را با چاپ نشدن اسمم بر روی جلد آلبوم مرتکب شده بودند. این ارتکاب به هیچ وجه نمی تواند سهوی باشد! چرا؟ چون اگر اسم من روی جلد می خورد یک مدرک قابل دسترس تری برای اثبات محق بودنم در این آثار داشتم.(تیتراژ اول هشت دی وی دی که یک قطعه است، قطعه ای است که مربوط می شود به آلبوم راهنمایی و رانندگی که به سفارش همین تهیه کننده ساخته بودم و بدون کلام آن قطعه تیتراژ تمامی این هشت آلبوم شده بود) و این یکی دیگر از جرمهای مرتکب شده حضرات بود. چرا که استفاده از قطعه ای بود که برای کار دیگری ساخته شده بود. جدا از اینکه لوگوهایی که شما در داخل دی وی دی در قالب تبلیغات مختلف می بینید، که مجری آن تبلغیات خود آقای فرضیایی بود و موسیقی زیر آنها قطعه «نماز» از ساخته های من بود که بدون کلام آن در این کار استفاده شده بود.
تیتراژ پایانی تمامی این کارها نیز یکی بود  که آن هم اجرای مجدد شخص من از قطعه «اردک تک تک » برای پخش تلویزیونی بود که در تیتراژ پایانی اسمی از آهنگساز برده نشده است . پس از این من با وکیلم هماهنگ کردم و ایشان با آنها تماس گرفت.
*واکنش ایشان چه بود؟
بعداز تماس وکیل من با مسلم آقاجانزاده ، ایشان یک پیامک با این مضمون به من ارسال کردند و نوشتند: کاش از اول به خودم می گفتی، هنوزهم دیر نشده ! که من در جواب گفتم خوب حالا به خودت می گویم تو هم نماز می خوانی، مکه می روی، مسلمان هستی، مکه می روی ! قدمت روی چشم ، بیا منزل ما تا مشکل مان را حل کنیم. این یعنی چه؟ یعنی که من چشم طمع به مال خاصی ندوخته بودم. گواه این جمله طی این بیست و چند سال، بدون استثنا، دوستانی هستند که با آنها همکاری کرده بودم. چون می دانند آدم مادی ای نیستم ولی فردای همان روز که ایشان تشریف آوردند، اصلا موضعشان 180 درجه با پیامکی که ارسال کرده بودند متفاوت بود. تمامی این موارد را با ارائه مستندات غیرقابل انکارو کاملا واقعی ذکر می کنم. اگر کاملا مساله را باز نمی کنم برای حفظ آبروی تک تک آنهاست و اینکه بچه های مملکت نسبت به شخصی به نام پورنگ بدبین نشوند. 
*چرا اقدام نکردید؟ اگر همان موقع اقدام می کردید شرایط سهل تر بود.
یک سال بعد‌ در یک برنامه زنده از شبکه یک به نام برنامه «خیابان» به تهیه کنندگی آقای جوادزاده و مجریگری سیدجوادهاشمی، خیلی از این مطالبی که من جزو محرمات نگه داشته و آنها را مطرح نکرده بودم، به نحو خیلی صریح و بدون هیچگونه مراعاتی پخش شد. در این برنامه طی سوالاتی که سیدجواد هاشمی از عمو پورنگ و تهیه کننده برنامه می کرد ، پخش شد. مثلا اینکه چرا اینقدر بیرون پول می گیرید؟ یا در مورد آقای آقاجانزاده برای معرفی اشان گفتند ایشان همکار من هستند و فرهنگی اند ،البته ایشان را اخراج کرده و برایشان دادگاه تشکیل دادند و ... اگر هم کسی دقت می کرد متوجه می شد این برنامه نه طنز بود و نه فکاهی و برنامه زنده و رسمی شبکه یک بود. مشابه همین برنامه از شبکه سه سیما در برنامه «بعضی ها» به مجریگری سیدعلی ضیا و با حضور داریوش فرضایی پخش شد که البته این برنامه برای دانلود هست. یعنی یک سری اتفاقات باعث شده تا چنین برنامه هایی تولید شود و گرنه صداو سیما چه نیازی به برنامه ای دارد که مجری خود را در آن تخریب کند؟ این همان چیزی است که من به آن اعتقاد دارم؛ باور و ایمان قلبی به خداوند متعال.
* در دادگاه به نتیجه رسیدید؟

اتفاقا ناگوار دیگری که افتاد، این بود که تاریخ دادگاه ما در دادسرای رسانه ها  تغییر کرد. دادگاهی ما در شعبه 12 دادسرای رسانه ها درمیدان ارک برگزار شد که در این جلسه آقای آقاجانزاده در پاسخ به سوال آقای بازپرس، چند جمله را با صراحت گفتند که یکی از آنها این بود که ما کار را از صدا و سیما خریدیم و شما بروید از صدا و سیما شکایت کنید. این موضوع را بارها و درچند جای مختلف مطرح کرده است.
یکی از جملات ادیبانه ایشان در دفاع از خودش، این بود که : معمولا عرف این است وقتی خواننده ای آهنگی را می خواند، دیگر آن آهنگ متعلق به آن خواننده است نه سازنده و تولید کننده آن!
و در توضیح به من می گفتند کجای دنیا دیده اید که به یک خواننده برای یک کار چندبار دستمزد پرداخته شود؟
در حالی که اصلا من با هیچ جای دنیا کار ندارم ولی در همین ایران همه می دانند که وقتی یک اثر هنری بانشر می شود ،طبق قراردادی که دارند، مقدار مبلغ مشخصی به مولف پرداخته می شود. حال سوال من اسن است که در کجای دنیا و درکدام کتاب قانون نوشته شده است که یک نفر می تواند از آهنگ چندین دفعه پول در بیاورد؟!
مگر پول هنگفتی به من پرداخت شده که چون این قدر گرفته ام، حالا نباید دیگر دستمزد بگیرم؟ در صورتی که سازنده من هستم و اگر قرار بر فروش آثارم در بازنشر باشد، شخصا باید ذینفع باشم. جدا از این بدون هیچ گونه خودنمایی شما می توانید یک آمار از جامعه کودک ونوجوان سالار جهت ارزشگذاری برای آهنگهایی که بر روی این برنامه ساخته شده است، بگیرید تا ببینید که کدام یک از این آهنگ ها به عنوان مولفه ایشان شناخته شده است! آیا غیر از «درقندون» و «اردک تک تک»قطعه دیگری هم بوده است که مولفه ایشان بشود؟
* نهایتا به کجا انجامید؟
تلویزیون یا اداره مربوطه بعداز گذشت دوماه از پیگیری های بازپرس جواب دادسرای رسانه را نمی داد.چون در این باره مدرک مستدلی دالی بر بستن قرارداد با شخص من نداشت.
 بعداز چند بار پیگیری بازپرس مربوطه، نهایت سازمان یک پاسخ داد که طی آن یکی از قراردادهای خود را به عنوان نمونه ضمیمه آن پاسخ کرده بود. منتها خود همان قرارداد و همان پاسخ دال بر محق بودن من بود. چون به موجب8/15  از بندهای قرارداد منعقده سازمان با تهیه کننده ذکر شده است که تهیه کننده ، تعهد می کند در قرارداد منعقده با اشخاص ثالث، جهت ساخت آهنگ یا موسیقی متن برنامه ذکر نماید که کلیه حقوق مادی اثر(آهنگ یا موسیقی مربوطه)متعلق به سازمان خواهد بود. اصلا ایشان قراردادی ننوشته است که حال بخواهد آن را ارائه کند و به همین دلیل بود که نمونه قرارداد فرستاد.
برای روشن تر شدن مطلب می گویم اگر این آثار توسط سروش منتشر می شد، مثل سریال های دیگری که کار کرده ام و منتشر شده است، قطعا نه تنها من ادعای هیچگونه حقوق مادی نداشتم، بلکه موجب افتخارم بود و هست. چون همیشه سازمان را خانه خودم می دانم.
*چه شد که کار به جاهای باریک تر رسید؟
قبل از تشکیل جلسه نهایی ما در دادسرای رسانه ها در تاریخ 4 شهریور 91(خیلی جالب است که یک شکایت کیفری که اسفند سال 90 شروع شده است به 7 ماه بعد می رسد) آقای آقاجانزاده از طریق دوستان مشترک شروع به تهدید بنده کردند که واردجزییات آن نمی شوم ولی درصورت لزوم مدارک موجود را ارائه خواهم کرد.
در روز بازپرسی در روز چهارم شهریور ماه، برای ایشان حکم قرار صادر شد یعنی ایشان متهم تشخیص داده شدند که مدارک این صحبتها نیز در خود دادسرای رسانه موجود است. ‌حتی ایشان به بازپرس گفته بودند می شود جوابیه تلویزیون را ببینم که بازپرس به ایشان گفت اول چک ضمانت را که خواسته ایم بیاور تا اجازه رفتن صادرشود!
از آن روز به بعد تهدیدات ایشان بسیار خصمانه تر شد که من شخصا دوبار به این دادسرا مراجعه کردم و اعلام کردم که ایشان همواره من را اطریق مختلف تهدید می کند. آنها به من گفتند شکایت کرده ای ، پای شکایت ات بایست!
* پای شکایت خود ایستادید؟

بازپرس ما عوض شده بود و این حکم توسط بازپرس موقت صادر شده بود و چون پرونده ما درشعبه 12 بود ، باید صبر می کردیم تا بازپرس دائمی همان شعبه، این حکم را امضا کند که من طی سوالتی که از منشی دادگاه پرسیدم متوجه شدم بازپرس جدید هم همان حکم را صادر و امضا می کند در حالی که وقتی بازپرس ما بعداز دوماه برای صدور حکم آمد، پرونده را برای بازبینی مجدد ارسال کرد. قرار بر این شد تا پرونده مجددا به نظر برسد. از طرفی باتوجه به تهدیدات ایشان، که کلا بنده را مستاصل کرده بودند و از طرف دیگر خود شخص من به واسطه اینکه هیچ گونه کینه شخصی نسبت به ایشان و یا همکاران محترمشان نداشتم.درنتیجه هیچ گاه راضی به محکومیت ایشان نمی شدم. یک مساله دیگر که پیش آمد این بود که خود ایشان در یک ملاقات حضوری به من گفتند که من در پایان فروش و حساب و کتاب آلبوم های دی وی دی شده، که آن موقع طبق قرار یک تا یک و نیم ماه طول می کشید، تسویه حساب خواهد کرد.  من شکایت خود را پس گرفتم و طبق نامه ای که البته ایشان با عدم رعایت اصول اخلاقی و قانونی، چندین بار تاکید کرده اند که من طی این نامه اعتراف کرده ام که حق و حقوق ام را گرفته ام که هیچ وقت در آن نامه همچین چیزی ننوشته ام بلکه نوشته ام واگذار می کنم. یعنی طبق همه اصول و قواعد فنی ادبیات فارسی و ... فعل مضارع  استفاده شده و فعلی استفاده شده است و گرنه باز هیچ سند مالی و رسید پول و حتی یک ریال وجه در پس گرفتن آن شکایت وجود ندارد و من هم کلاهبردار نیستم که پولی را گرفته باشم و بگویم که نگرفته ام و ایشان هم آن قدر ساده نیستند که وجهی را به من پرداخت کرده باشند و رسید آن را من نگرفته باشند.

منبع : اختصاصی نوای فارس
به اشتراک بگذارید :
برچسب ها


عضویت : telegram.me/joinchat/AzEeHDus0u0ht5Y_Qi2E0Q