نوای فارس- مجید احمدی نیا: یکم، یک تاکسی زرد: سلام میکنم و تسبیح فیروزهایام را دور انگشتانم میپیچم. دستگاه پخش را قطع میکند و میگوید ببخشید. بعد از چند دقیقهای سکوت، کمی صحبت میکنم و میخواهم موسیقی را دوباره پخش کند. یکی از خوانندههای زن پیش از انقلاب است. شروع میکند به خاطرهگویی از دوران جوانی خودش و سفرهایش به تهران برای پیدا کردن نوارها و رفتن به کنسرتها. مسافر بعدی را که میبیند، دوباره صدا را قطع میکند و میگوید: حوصله دردسر ندارم. میپرسم چرا موسیقی رو قطع میکنی؟ شروع میکند به توضیح دادن: بعضی مسافرها ناراحت میشن. زن و مرد هم نداره. تا چند سال پیش اینطور نبود. اما الآن طوری شده که شوهر با زنش سوار میشه، صدای رادیو هم باشه میگه خاموش کن. میپرسم: خب تا الان نشده از کسی دلیل بخوای که چرا باید صدای موسیقی رو قطع کنی؟ میگه: دل خوش سیری چند؟ وقتی طرف اینقدر نمیفهمه که تاکسی جزو اماکن عمومی محسوب میشه و به خاطر نظر یک نفر - که نظر هم نیست و حرف زور است - باید صدای موسیقی و یا حتی رادیو را قطع کنم، چه کار میشه کرد؟
در جواب این سؤال که از طرف تاکسیرانی هم مصوبهای بهتون دادند که موسیقی پخش نکنید؟ چیزی نمیگوید.
****
دوم، تاکسی بیسیم: میپرسد آقا اشکالی نداره آهنگ بذارم؟ یکی از این خوانندههای پاپ امروزی را میگذارد. میپرسم چرا اجازه گرفتی؟
میگوید: آخه خیلیها دوست ندارن.
* چرا؟
چه میدونم آقا. میگن موسیقی شاد، حرامه.
* کی میگه؟ از کجا میگن؟
+ نمیدونم. برو از خودشون بپرس!
سکوت میکند و به مسیر ادامه میدهد.
****
سوم، ماشین شخصی: صدای پخشاش بلند است و میخواهم کمی صدا را کمتر کند که بتوانم حرف بزنم.
* همیشه آهنگ میذاری؟
+ آره. چرا نباید بذارم؟
* منظورم اینه که کسی اعتراض نمیکنه که چرا آهنگ گذاشتی؟
+ معمولاً که نه. ولی خب یه عده کمی هستن که خیلی سر و صدا میکنن که دین و ایمون بر باد رفت.
* شما چه جوابی میدی؟
+ سعی میکنم سکوت کنم یا موزیک رو عوض کنم. بعضی وقتا هم کلّاً قطع میکنم.
هر چه بیشتر حرف میزنیم جدیتر میشود و نشانههای عصبانیت را میشود در چهرهاش دید...
* چرا عصبانی میشی حالا؟
+ آخه خیال میکنن ماشین برا اوناست. چند هزار تومن کرایه میده، میگه: ماشین در اختیار منه. باید هر طور که من میخوام باشه.
* مگه نباید به سلیقه مسافر احترام بذاری؟
+ خب به نظرم اتفاقاً این احترامه که براشون موسیقی میذارم. ببین، همین امروز یه آقایی رو سوار کردم، خودم حوصله نداشتم، چند دیقه پخشام خاموش بود، خودش با خواهش گفت روشن کنم و آهنگ بذارم. حتی تو انتخاب آهنگها هم نظر میداد.
* خوبه اینطوری؟ ناراحت نمیشی؟
+ نه، چرا باید ناراحت شم؟ اتفاقاً خیلی هم خوشحال میشم وقتی میبینم مسافر اینقدر براش مهمه و اهمیت میده به زمان نیم ساعت یک ساعتهای که همسفریم. یا مثلاً یه تازه عروس داماد بودن، وقتی سوار شدن، یه فلش مموری دادن بهم که اون رو پخش کنم. من این طور آدمها رو میبینم کلی انرژی میگیرم و خوشحالتر هم میشم.
* چرا بقیه رانندهها، تاکسی زردها، تاکسی سبزها، موسیقی پخش نمیکنند؟ چرا اونا نهایتاً رادیو روشن میکنند؟
+ خب معلومه. اونا تحت نظارتاند.
* نظارت کی؟
+ تاکسیرانی و ... اگه از صدای آهنگ اونا کسی ناراضی باشه، میتونه بره شاکی شه که به نظر ما احترام نذاشت، حتی اگه برای راننده اتفاقی هم نیافته، سعی میکنن تا جایی که ممکنه، خودشون رو درگیر این مسائل نکنن. از صبح، پخش رو خاموش میکنن. هیچ سیدی و فلشی هم همراه خودشون ندارند اکثراً. فوقش وقت اخبار، رادیو رو روشن میکنند.
***
چهارم: چند ساعت تاکسیسواری ما تمام میشود و جواب مشترکی که از همه رانندهها گرفتیم این بود که اندک مسافرانی که با پخش موسیقی مخالفت میکنند، معمولاً چهرههای عبوسی دارند و در برخوردها و معاشرتهای روزمره و ابتدایی، خشک هستند. در مقابل، جوانترها و یا کسانی که درباره موسیقیها و جزییات موسیقیهایی که در تاکسی پخش میشود، بحث میکنند، آدمهای عادیتری هستند.
اگر چه شاید تا کنون پژوهشی علمی این مسئله را ثابت نکرده باشد ولی پوشیده نیست که گوش کردن به موسیقی، بسته به روحیات افراد، از هر نوع، آرامش خاطری را به دنبال خواهد داشت که نتایج و اثراتش را در رفتارهای شخصی و اجتماعی میشود دید.
در شرایط و زمانهای که میبینیم ایجاد جلوههای بصری در شهرسازی و یا اجرای آزادانه موسیقی و تئاتر در خیابانها در کشورهای توسعه یافته منتج به تخلیه هدفمند و مؤثر انرژی غالب قشر جوان و میانسال میشود، چرا کمترین کار ممکن که پخش موسیقی در تاکسیهاست، اینگونه به قانون احتمالاً نانوشتهای منع میشود؟
امروزه که تاکسیها به عنوان یکی از وسایل نقلیه عمومی، مورد استفاده میلیونها نفر از مردم تهران و شهرستانها هستند، چرا نباید با پخش موسیقیهای مختلف، فضای آنها را تلطیف کرد تا هم رانندهها و هم مسافران، شاید در همان زمان محدود در روز، و زیاد در طول یک سال، از فشارهای کاری و یا شخصی، فارغ شوند؟