۱۴۰۳ پنجم ارديبهشت - 03:13 ق.ظ

گفت و گوی نوای فارس با سامان احتشامینسل امروز شناختی از ادبیات و موسیقی ندارد

نسل امروز شناختی از ادبیات و موسیقی ندارد

نوای فارس-لی لا رضایی: سامان احتشامی از نوازندگان نسل جوان است که شهرت خود را مدیون نوازندگی پیانوی ایرانی است. 

او از کودکی آموزش پیانو را به شکلی جدی پی گرفت و در 11 سالگی موفق به دریافت دیپلم افتخار از جشنواره موسیقی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شد. در سالهای ۷۰ الی ۷۴ برنده لوح زرین و لوح تقدیر جشنواره موسیقی فجر شد و مقام اول را در پیانو کلاسیک و ایرانی دریافت کرد.

احتشامی از محضر استادانی همچون  جواد معروفی، محمد سریر، اسماعیل امین موید بهره گرفته است.

باغ به باغ، از باغ، مهتاب در باغ، کوچولوها در باغ، آنا در باغ، پری کجایی؟، باغ خاطره ها، گوزن شاخ طلایی، بهشت من، پاییزان، دنیا، تمنای عشق و ... تکنوازی‌های وی در قالب آلبوم است که تاکنون منتشر شده است.
موسیقی فیلم شازده کوچولو، موسیقی فیلم این ترانه عاشقانه نیست و ... را نیز آهنگسازی کرده است. در حال حاضر نیزچندین کار در دست انجام دارد که یکی از آن‌ها میکس نهایی اثر سعدی در همکاری با ژاله صادقیان است.

با وی گفت و گو کرده‌ایم: 

*چه الزامی به ساخت و انتشار آلبوم‌هایی از این دست است که اشعار کلاسیک را به این شکل منتشر کرد؟

اتفاقی که در مملکت داشتیم این بوده که ما وقتی کوچک بودیم، پدربزرگها و مادربزرگ‌هایمان برایمان  و بچه ها تلگرام، فیس بوک، وایبر و ... و خیلی چیزهای دیگر را جایگزین این عاطفه‌ها کرده‌اند و چنین چیزهایی در واقع جایگزین این اتفاقات رو در رو شده است . این در حالی است که ادبیات کشور ما بسیار قوی است. شخصا به یاد دارم که معلم ادبیاتم را خیلی دوست داشتم ، چون برای ما داستان می گفت و برای ما بسیاری از اتفاقات زبان شیرین فارسی را تعریف می کردند.
امروزه اینطور نیست و از ان‌جایی که خودم هم دارم تدریس می کنم و دانشجویانی را می بینم که همگی از ادبیات گریزان هستند و به آن روی خوش نشان نمی دهند. اصولا بچه ها امروزه از ادبیات فارسی، سجابندی، نگارش و ... هر آنچیزی که برای دانش و فهم و درک زبان شیرن فارسی داریم شناختی ندارند و از آن‌ها فرار می‌کنند.

این وظیفه ما موزیسین هاست که بیاییم از راه موسیقی آثار شعرایی همچون رودکی، سعدی، جامی ،حافظ، شمس تبریزی و .... و بهترین آثار قدما را به مردم بشناسانیم. در این اثر نیز خانم ژاله صادقیان با صدای گرم خود این اشعار را دکلمه می‌کنند و به گوش همه می‌رسانند. با همین هدف نیز من بر روی این اشعار موسیقی می‌سازم. موزیسین‌های دیگری نیزچنین کاری را انجام داده اند اما در این دوره، برای آهنگسازی آن قرعه به نام من افتاد. موسیقی آن را ساختم و فکر می کنم این ماه میکس نهایی و دکلمه آن انجام می شود و به زودی توسط آوای باغ مهر منتشر خواهد شد.

*فکر می کنید انتشار چنین آلبوم‌هایی چه نفعی برای جامعه موسیقی و جوانان کشورمان خواهد داشت؟

مردم ما حوصله شعر خواندن ندارند. حتی امروزه این حوصله اصلا نیست و به همین دلیل هم خیلی از کتاب‌های داستان که حتی برخی از آنها با وجود معروفیتی که دارند، درکنارشان آلبوم صوتی اشان نیز وجود دارد . این به دلیل این است که مردم بتوانند آنها را در همه جا از خانه گرفته تا اتومبیل و موقع آشپزی و ... ... گوش کنند و این منجر به خواندن کتابی هم می شود. چقدر خوب است که با صدای زیبا و بیان صحیح و لحن درست این اشعار بیان می شوند. به این ترتیب می توان ادبیات فارسی را ماندگار کرد. چون فکر می کنم رسما کاغذ از دور خارج شده است. خود من که روزنامه بخر هستم این روزها جز بانی فیلم، روزنامه دیگری تهیه نمی کنم.من همیشه چندین روزنامه اشتراک داشتم و برایم می آمد اما الان احساس می کنم نیازی به این کار نیست، وقتی تمامی اخبار به راحتی در دسترسم قرار می گیرد. چرا که اینترنت این امکان را فراهم کرده است و ما شبکه های قوی ای داریم که اخبار روز را در دسترس علاقه مندان قرار می دهند. به نظر من اگر اینها آن چه را که کتابت شده و شنیده و دیده نشده است، چقدر خوب است که با کیفیت خوب ضبط شود و دراختیار مردم قرار بگیرد.

*واقعا فکر می کنید این آثارشنیده می شوند یا اینکه صرفا به دلیل صرف بودجه ای که برایشان در نظر گرفته شده است، فقط هزینه می شوند تا کاری انجام شده باشد؟

اولا که به هیچ عنوان کار هنری که الان ضبط می شود، کوچکترین بودجه ای هم که برایش درنظر گرفته شود، آن بودجه برنخواهد گشت. یعنی اگر شما یک تکنوازی پیانو بخواهید در استودیو ضبط کنید، که حدودا 5 تا 10 میلیون هزینه ضبط آن خواهد شد، باید حدودا 10 هزار نسخه بفروشی که هزینه آن جبران شود، در غیر این صورت محال ممکن است که هزینه ها جبران شود. در حال حاضر تیراژ آلبوم‌های حرفه ای مخصوصا آلبومهای بی کلام، زیر هزارنسخه است. با این وجود بسیاری از مردم همین موسیقی را در همان روزها از اینترنت دانلود می کنند و به همین دلیل به چاپ دوم و سوم نمی رسد. پس به هیچ عنوان پولش در نمی آید. یعنی ما با هزینه شخصی خودمان این آلبوم هار ا ضبط می کنیم، برای دل خودمان ، و اینطور نیست که زندگی امان را از این راه تامین کنیم.

*آیا واقعا با صرف این همه هزینه، مردم چنین آثاری را گوش می کنند؟ منظورم از طرح سوال قبل رسیدن به پاسخ این سوال بود.

نه مردم گوش نمی کنند و فقط آدم‌های خاص این کارها را گوش می کنند.اما گاهی یک آلبوم در بین مردم می گیرد و از آن استقبال می شود. استقبال از هنر طی یک زمان خاص اتفاق می افتد. امروزه محصول فرهنگی ای به فروش می رسد که درکنار شیر وماست قرار بگیرد. یعنی وقتی می خواهی بروی توی یک مغازه و برای رفع گرسنگی یک چیپس تهیه کنی، باخود می گویی حالا برای شب هم که می خواهم بخوابم یک آلبوم موسیقی و یا یک فیلم می خرم ‌. محصولات فرهنگی در قالب یک سی دی با قیمت 12 هزارتومان به فروش می رسند. 12 هزارتومان را طرف یک ساندویچ می خرد و می خورد برای چه آهنگ گوش کند؟

*پس چه اصراری به ساخت چنین آلبوم‌هایی است؟

برای این‌که توسط این آلبوم‌ها روحمان ارضای می‌شود. همانطوری که یک نفر مثلا تخته بازی می کند و یا کسی معتاد اینترنت است . خودمن از معتادان به اینترنت هستم. یکی می رود در روز دوساعت در کافی شاپ می نشیند. ماهم در زندگی کارهایی می کنیم که دوست داریم آنها را ارائه بدهیم. مثل یک ورزشکار که حتی بعداز دوران ورزشی اش بازهم ورزش می کند. یک عمر این کار را انجام داده و نمی‌تواند تحت هیچ شرایطی آن را ترک کند. من وقتی کارهنری انجام می دهم که هیچ ولی وقتی کارهنری ای برای انجام ندارم، مریض روحی و روانی می شوم. این درحالی است که وقتی کار دارم حتی از جیبم هم که خرج می کنم، حالم خوب است. چون این موجب زنده شدن هنر و هنرمند می شود.اگر یک هنرمند تفکر کند که این کاری که می کند، هیچ بعد مالی برای او ندارد، روحش ارضا می شود.

*همه جای دنیا موسیقی به صنعت تبدیل شده است و از آن پول در می آورند و به واسطه ان تجارت هم می کنند.

خوب شما باید در دنیا چنین تفکری را بکنید نه در ایران! ما وقتی می توانیم راجع به این قضیه صحبت بکنیم که در تلویزیون کشورمان شاهد پیانو زدن من نوعی باشیم. وقتی بیننده اصلا نمی داند مثلا سنتور چه شکلی است، کجا و چگونه می توانیم موسیقی امان را صنعت کنیم؟
ما خودمان برای دل خودمان کاری انجام می دهمی که مملکت مان آن را نمی پذیرد.

*خوب این قدر آرمانی نگاه کردن خودتان را اذیت می کند و موجب می شود در این زمینه درگیر مسایل و مشکلات عدیده ای شوید. به هر حال دارید کار می کنید و باید منبع در آمدی برایتان باشد.

نه منبع درآمد من نیست. هر کسی بخواهد موسیقی منبع درآمدش باشد باید شب توی خیابان بخوابد. یعنی هر کسی بگوید من از راه موسیقی زندگی ام را می گذرانم حتما دروغ می گوید. ما از راه تدریس زندگی می کنیم. از راه کنسرت و این برنامه ها زندگی نمی کنیم چون برایمان در آمدی ندارد. من در کارخودم آدم گرانی هستم و در این هیچ بحثی نیست. همیشه هم اگرکنسرتی داده ام، آنهایی که خودم برگزار کرده ام که هیچ، آنهایی هم که به عنوان نوازنده با کسان دیگر همکاری کرده ام، حتما از خیلی از موزیسین ها گران‌تر بوده ام. ولی آن درامدی که از ان داشته ام صرفا به اندازه خرید یک دست کت و شلوارم بوده است.

*دلیل گرانی شما چیست؟ به هرحال یک وجه تمایزی باید داشته باشید که نسبت به بقیه گرانتر باشید؟

دلیلش این است که از این راه ارتزاق نمی کنم.نوازنده هایی هستند که با همه ارکسترها همکاری می کنند و زندگی اشان هم از همین راه می گذرد. کاری ندارند به اینکه چه کسی می آید و چه کسی می رود و ...چه کسی می خواند و چه آهنگی می خواهد بزند و ... اصلا برایشان مهم نیست. ولی برای من مهم است. من درجوانی مثلا سن 20 سالگی خیلی از این کارها کردم که پولش برایم مهم بود، به پولش احتیاج داشتم. ولی سعی می کنم در زندگی ام کاری را انجام بدهم که وقتی شب سرم را روی بالش می گذارم، از خودم راضی باشم و باخیال آسوده بخوابم و حالم خوب باشد.

*اشاره کردید به اینکه دارید تدریس می کنید و کسانی که از موسیقی پول در می آورند از راه آموزش موفق به چنین چیزی می شوند.

بله چون حوزه های دیگر موسیقی اصلا امکان کسب درآمد را ندارد و اگر هم کسی از راه موسیقی پول در می اورد، آن پول به اندازه پول یک وعده ناهار یا شامش خواهد بود.

*چنین چیزی باعث می شود شهریه آموزش بیشتر شود و مردم قادر به پرداخت آن نشوند.

چه اشکالی دارد؟ خوب بیشتر شود! کسی که در این زمینه صاحب نام است، قطعا باید با دیگران تفاوتی داشته باشد .مگر الان معلمان کنکور می روند و ریاضی درس می دهند، برای هر جلسه مگر 500 هزارتومان دریافت نمی کنند؟ چون همه دلشان می خواهد در دانشگاه خوبی قبول شوند. اگر هم یک معلم موسیقی که اسم در می کند و کار می کند حتما 30 سال در زندگی اش این کار را کرده است .حتما حقش است.  اگر کسی کلاس شلوغی دارد و مردم دلشان می خواهد در کلاسهای او شرکت کنند حتما حقش است چون سالها خاک ان را خورده است و زحمت کشیده است.

*حالا که بحث به مقوله آموزش کشیده شد، فکر نمی کنید به جای صرف این همه هزینه و آموزش در آموزشگاه‌ها بتوان در دانشگاه آموزش دید ؟ کدام یک بر دیگری ارجح است؟اصلا آموزش درست موسیقی درایران داریم؟

بله ما در ایران آموزش درست و صحیح موسیقی داریم. معلمان بسیار خوبی در زمینه موسیقی داریم که شاگردان بسیار خوبی را در این زمینه آموزش داده‌اند. چند سالی هم که موسیقی تعطیل بود و ما کمی عقب ماندیم، به جرات می توانم بگویم که اگر بودجه و امکانات لازم را داشته باشیم و به عبارتی دولت دلش بخواهد می تواند هزینه کند و همه چیز جبران شود. مگر شهرداری در خیابان ها جدول بندی نمی کند، مگر خیابان‌ها را آسفالت نمی کند،مگر در و دیوار را رنگ نمی کند؟ خوب همه این‌ها هزینه دارد.مگر شهرداری زباله ها را جمع آوری نمی کند؟ یک روز اگر شهرداری زباله ها را از سطح شهر جمع نکند صدای همه در می آید و همه طاعون می گیرند.من به جرات می گویم کهاگر 10 ارکستر سمفونیک داشته باشیم، حداقل هزار نوازنده خوب و حرفه ای داریم.

*ولی این دوستان هم برای امرار معاش خود به مشکل برخورده اند.

بله ولی از این میان عده ای نمایشگاه اتومبیل دارند، عده ای در صنف های دیگر فعالیت می کنند و ... خلاصه اینکه از موسیقی امرار معاش نمی کنند یا حداقل من نمی شناسم. اگر کسی بگوید من از این طریق امرار معاش می کنم، حتما دروغ می گوید. مطمئن باشید دارد برای خودش بازار گرمی می کند یا کسی پیدا شده که از موسیقی چیزی سر در نمی آورد و نمی داند دارد برای چه چیزی هزینه می کند.

*خوب شاید به این دلیل که شما در موسیقی پاپ نیستید اینها را نمی شناسید و اینطور از آنها صحبت می کنید.

اتفاقا من در عرصه موسیقی پاپ هم هستم. چرا نیستم؟ من در خیلی از گرو‌ه‌های پاپ موسیقی می نوازم. اصلا موسیقی ای که من اجرا می کنم پاپ است، پیانو می زنم.

*منظورم این است که هرگز پیش نیامده که مثلا بروید و درگروهی مثل فرزاد فرزین بزنید.

چرا من نخواستم با آنها همکاری کنم و اصلا چرا نخواهم؟ آنها نخواسته اند با من همکاری کنند. من که نمی توانم بروم و به آنها بگویم بیایید با من همکاری کنید و من دوست دارم با شما همکاری کنم و برایتان ساز بزنم.

*ولی اگر اینطوری پیش بروید که نمی شود. به هر حال شما باید در این عرصه فعالیت کنید و شاید هرگز کسی به شما پیشنهاد آنچنانی ندهد!

خوب از آنجایی که من به دستمزد اینها احتیاجی ندارم، برایم مهم نیست. من با هیچ خواننده و هیچ داستان و هرچی گروهی مشکل خاصی ندارم واگر به روح و سلیقه ام لطمه وارد نکند با هر کسی کار می کنم. توانایی اش را داشته باشم، روحم خراب نشود ، سلیقه ام هم زیر سوال نرود و رعایت شود و طرف مقابل همکاری را دوست داشته باشم تا بلکه بتوانم با او همکاری کنم. چنین چیزی بیش از هر چیز برایم از اهمیت برخوردار است.

*چنین چیزی تقریبا ممکن نیست و شاید از میان این همه یک نفر همه اینها را با هم داشته باشد.

مشکلی نیست . ماهم کار نمی کنیم و فقط برای خودمان و دل خودمان پیانومی زنیم. نیازی به این نیست که خودمان و روحمان را آزار بدهیم.

*آموزش در آموزشگاهها علمی تر است یا در دانشگاه‌ها؟ هنوز جواب این سوال را نگرفته ام.

معلوم است که در آموزشگاه‌ها! اولین دلیلش این است که دانشجویانی که به داشنگاه می روند، نمی توانند چیزی یاد بگیرند، جز اینکه یک مدرک تحصیلی به آن‌ها بدهد. اگر از خیلی از اینها درباره موسیقی بپرسید، شاید درصدبیشتری چیزی ندانند.یعنی کسی که تحصیلات موسیقی آکادمیک دارد، دلیل نمی شود که موزیسین خوبی هم باشد. مثل این است که در شغل شما این همه خبرنگار وجود دارد و خبرنگاری می کنند ولی یک سوال بلد نیستند از کسی بپرسند. اگر می خواهی خبرنگاری کنی باید به همه چیز آن حوزه اشراف داشته باشی. علاوه بر سواد و ارتباط، و بیان باید نگارش و ادبیت خوب، شعور کافی داشته باشد.

در آموزشگاه‌های آزاد موسیقی ما خروجی های بهتری را شاهد بوده ایم. چون استادی که آن‌جا درس می‌دهد، پول می‌گیرد. اما کسی که در دانشگاه تدریس می کند بیشتر برای اسم استاد دانشگاه داشتن آمده است تا یاددادن موسیقی به دیگران! دانشگاه نه برای استاد چیزی دارد و نه برای دانشجو!

* پس اگر کسی از شما مشورت بگیرد به او دانشگاه را توصیه نمی کنید؟

خیر ! رسما به او می گویم که به دانشگاه نرود. خودم اگر عقل الانم را در 18 سالگی داشتم، در آن سن خودم را به خدمت سربازی معرفی می کردم و به هیچ عنوان دانشگاه نمی رفتم .

*شما از معدود نوازندگانی هستید به به پیانوی ایرانی پایبندید، چرا؟ این ایرانیزه کردن به چه دلیل است؟ آیا صرفا به منظور نزدیک شدن به مخاطب ایرانی است یاسلیقه شخصی و ...؟

به این دلیل که من یک ایرانی هستم و فارسی حرف می زنم. من با لالایی های فارسی به خواب رفته ام و قصه هاو نوای فارسی شنیده ام. روضه خوانی دیده ام و یک سری مناسک فارسی دیده ام ، غذای ایرانی خورده ام و... بنابراین احساس ایرانی دارم و یک اتفاقاتی افتاده که من ایرانی باشم و اهل تهران! افتخار هم می کنم که ایرانی هستم وموسیقی ای هم که با پیانو می زنم به این دلیل ایرانی است که درتهران به دنیا آمده ام،  در محله شهرزیبا زندگی کرده ام و در کوچه وخیابان همان ملودی ای  را شنیده و شنیده ام همان هارا با سازم زده ام و این تمبری که در سازم زده ام به این دلیل است که سعی کرده ام خودم باشم و ادای کسی را هم در نیاورم.

* شما که این قدر عرق ناسیونالیستی داشتید چرا یک ساز کاملا ایرانی انتخاب نکردید؟

مادر من پیانو می نواخته و ما در خانه امان پیانو داشتیم و به همین دلیل من هم پیانو را یادگرفتم. ضمن اینکه این تنها سازی نیست که بلدم بنوازم. من سه تار، سنتور، تنبک و ... هم می زنم ولی از پیانو درآمدزایی کرده ام. اگر کسی بخواهد سه تار یادش بدهم و شهریه خوب بدهد حتما این کار را می کنم.
وقتی برای پیانو 200 هزارتومان شهریه بدهند و برای سه تار 500 هزارتومان، خوب طبیعی است که من سه تار یاد بدهم.
من سنتورمی زدم و شاگرداستادپایور بودم . در دانشگاه هم ساز دوم من سه تار بوده است و تنبک می زده ام. من سازهای ایرانی زده ام و درآلبومهایم سازهای ایرانی، تنبک ، سه تار و سنتورم را خودم می زنم. من ایرانی هستم و اگر درپیانو دیده شدم از شانس خوبم بوده است. البته یکی از دلایلش هم استاد پایور بود که گفت توبخواهی سنتور بزنی نامی مثل پایور که پیدا نمی کنی! یا مثلامثل اردوان کامکار که نمی توانی سنتور بزنی! یا تار وسه تار می زنی از آقای ظریف که بهتر نمی زنی! تنبک و دایره می زنی ازمسعود حبیبی که بهتر نمی زنی! اما این مدل پیانو ک تو می زنی کسی نمی زند! پس روی همین ساز کار کن.

*درزمینه پیانو، قابلیت فرامرزی شدن ما هست؟

اگر شما شبکه یک تلویزیون را بازکردید و دیدید که ساز دوتار خراسان را نشان می دهد، بعد راجع به جهانی شدن حرف بزنیم! چگونه می توانیم جهانی شویم وقتی هنوز خودمان، خودمان را قبول نداریم؟
اصلا نمی توانیم به این موضوع حتی فکر کنیم. بقال سرکوچه هنوز ساز زدن ما را ندیده است! وقتی چنین اتفاق کوچکی نیفتاده چگونه می توان دنبال اتفاقات بزرگتر بود؟ 
طرف دکتر مملکت است به دفتر من آمده و یک نی که از مسعود جاهد به یادگار دارم از دیوار آویزان بوده، می پرسد این فلوت ها گران است؟وقتی دکتر مملکت فرق نی با فلوت را نداند، دیگر چه انتظاری می توان از بقیه داشت؟ با این حساب ما حتی موسیقی امان را تا دروازه دولاب هم نمی توانیم ببریم.

*پس اینکه عده ای از گروهها می گویند در خارج از ایران از موسیقی اشان استقابل شده دروغ است؟

بگذارید چیزی بگویم. الان مثلا دونفر مهندس از خارج به ایران بیایند و در دانشگاه مهندسی روی برد بزنند مهندس فلان راجع به سازه های ساختمانی از بلژیک می خواهد سخنرانی کند. خوب همه می آیند که ببینند قرار است چه بگویند!

باید بگوییم بله از مهندس فلانی خیلی استقبال شد؟ خیر! مدعوینی که برای دیدن یک برنامه می آیند، کسانی هستند که می خواهند یادبگیرند. کسی که بخواهد به کنسرت درست حسابی برود، به کنسرت ادل می رود و ... نمی رود کنسرت کسی که نمی شناسد. اگر به چنین کنسرتی بیاید یا دانشجوست، یادعوت شده و حالا در آن میان 50 نفر هم بلیت خریده اند. متاسفانه همیشه حرفها آنطور که زده می شوند زیبا نیستند بهتر است خودمان عاقلانه رفتار کنیم.

به اشتراک بگذارید :
برچسب ها


عضویت : telegram.me/joinchat/AzEeHDus0u0ht5Y_Qi2E0Q