نوای فارس-حامدعابدی: از کنارگذر خیابان که رد میشوم چند سوپر مارکت وجود دارند، از کنار دیوار، سمت چپ و راستش بیرون زده است، یکطرف مخصوص چیپس و پفک و آن طرف مخصوص فرهنگ و هنر! خدارو شکر روند تبدیل بقالی به سوپر مارکتها همین فروش محصولات فرهنگی است دیگر! در طبقات محصولات فرهنگی از فیلمهای سینمایی و سینمای خانگی گرفته تا آلبوم موسیقی خوانندگان کشور موجود است... شهرزاد هم به چشمم میآید.. قسمت 24 را میخرم و میروم که ادامه سریال را دنبال کنم و ناگهان یکی از تیتراژها به ذهنم میرسد: رفیقم کجایی... دقیقا کجایی!
به طور حتم یکی از مهمترین نقاط قوت این سریال و شاید فیلمهای از این دست مانند سنتوری، خوانندهای مانند محسن چاووشی است، صدای خشدار و سبک خاصش او را به طور حتم از بسیاری متمایز کرده و نامش را در فهرست خوانندگان قابل احترام نوشته است.
خوانندهای که برخلاف صدایش، اصلا به چهره آشنا نیست و انگار علاقهای به دیده شدن ندارد... آهنگهایش لحظات مصوری ندارد و اجرا هم که؛ هیچ!
مدتهاست که محسن چاووشی تنها سرو صدایش، همان نوا و صدایش است و هر روز مطرحتر میشود و البته سوالی که به وجود میآید این است که خواننده کنسرت دارد؟! چه زمانی برروی استیج میرود؟! میشود او را دید؟! سوالی که مدتهاست پاسخ درستی داده نشده است؟
وی البته در طول این مدت و وقتی سوالات فراوانی برای عدم برگزاری کنسرت پیش آمده بود تلاش کرد دلیل آن را برای رسانهها بازگو کند. مثلا در گفتگویی با "تماشا" ذکر میکند: احترام به مخاطب مهمترین دلیل عدم برگزاری کنسرت است و برای اجرای زنده باید همه چیز فراهم باشد. تا زمانی که حداقل ایدهآلهای من برای برگزاری کنسرت فراهم نشود، چنین کاری نخواهم کرد. دوست دارم علاقهمندان و مخاطبانم در بهترین شرایط ممکن در سالن حضور پیدا کنند.
اما سوال اینجا پیش میآید که اگر احترام به مخاطب مهمترین دلیل عدم برگزاری کنسرت است آیا رد کردن این همه تقاضای برگزاری برنامه از سوی طرفداران بی احترامی به همان مخاطبان نیست؟!
یا اینکه اگر قرار است برای اجرای زنده، همه چیز! بله دقیقا همه چیز فراهم باشد تا آقای چاووشی به روی استیج برود، آیا برای ضبط همان آهنگها همه چیز در کشور کامل است؟ یا برای پخش همان نواها بهترین سیستم پخش با انواع و اقسام قوانین حمایتی موجود است تا خواننده به اندازه زحمتی که میکشد به حق خودش برسد؟! اگر همه چیز برای آقای محسن چاووشی موجود است و فقط سالنهای استاندارد نداریم که ما سکوت پیشه میکنیم.
یا در یادداشتی در روزنامه "جوان" که در خبر آنلاین هم باز نشر یافته مینویسد: صدابردار خوب هم که نداریم. برای همین در اغلب کنسرتها نه هارمونی وجود دارد، نه آن صداهایی که لازم است مخاطب موسیقی از سازها بشنود و صدابرداری شود. فقط یک کار باری به هر جهت ارایه میدهند که من اهلش نیستم.
ایشان به نبود صدابردار خوب اشاره میکند و اکثر کنسرتهای برگزار شده در کشور را بدون هارمونی قلمداد میکند، باید متذکر شویم که با وجود تایید حرفشان در خصوص نبود امکانات به روز و مناسب در کشور، اما برگزاری برنامه و کنسرت در کشور تاریخی دارد که به چندین دهه میرسد، برروی سالنهای این کشور افرادی ایستادهاند که برای همیشه نامشان و نوایشان در تاریخ موسیقی و ذهن مردم این سرزمین حک شده است، شاید اگر پای درد و دل آنها هم مینشستیم از همین اشکالات حرف میزدند اما هیچوقت با صحنه قهر نکردند و با وجود همان صدابرداران متوسط و نه خوب!(به قول محسن چاوشی) برای مردم خواندند و هیچکس به خود اجازه نداد بگوید کارشان باری به هر جهت است!
البته زیاد وقتی نیست که ما هم شکل غربیها به فکر اجرای کنسرت افتادهایم، یادم میآید یکی از خوانندگان قبل از انقلاب در مصاحبهای میگفت: اجراهای آن روزها بیشتر در مکانهای بسته و با تعداد اندکی که دور میزها مینشستند انجام میشد، سالن درست و حسابی که نداشتیم، اما دیدن مردم خودش حس خوبی بود، اسم آن اجراها را نمیتوان کنسرت گذاشت اما با مردم بودن خوب بود.
وی در ادامه تاکید کرد: خوانندگی آن روزها از صدای حنجره در میآمد، برای همین کسی ترس از اجرای زنده نداشت، هر وقت میشد میزدند زیر آواز!
بله ... خوانندهای به اصطلاح، خواننده خوبی است که هر جا بشود بزند زیر آواز یا حداقل اگر زیر آواز، هرجایی نمیزند، حداقل از اجرای زنده ترسی نداشته باشد؛ آنجاست که وقتی خوانندهای بیش از 10 سال است میخواند اما صدایش تنها از پشت نوار کاست و لوح فشردهها شنیده میشود، هرکسی حق دارد حتی یک درصد فکر کند که فلانی نکند صدای خودش نیست! یا همه صدا از خودش نیست؟! بالاخره خدا پدر "کنراد تسوزه" پدر کامپیوتر را بیامرزد که این جعبه جادویی را خلق کرد تا بتوان با آن همه کاره شد...
شاید با این حرفها.. آن فلان خواننده بگوید من لازم نیست خودم و صدایم را به کسی اثبات کنم، من هستم و میخوانم و نمیخواهم زنده بخوانم، ما هم میگوییم وقتی برای مردم میخوانی و نیاز داری که مورد توجه قرار بگیری پس باید ثابت کنی که آنچه از هنجره میآید همانی است که از پشت دیوارهای بلند لوح فشرده میشنویم، اگر غیر از این باشد باید بروی در جایی که مردم نیستند زندگی کنی!
البته روی صحنه رفتن هم مشکلات خودش را دارد، اینکه بالای سکویی ایستاده باشی که روبرویت حدود چند هزار نفر انسان، آن هم پر از انرژی به صورت نیمخیز دیده میشوند، در ذهنت بیش از 10 قطعه آهنگ وجود دارند که نباید فراموش کنی! اگر خراب شود کل کارنامه زندگیت ویران میشود! واقعا ترسناک است این کنسرت! برخی اوقات به محسن چاووشی حق میدهم، میگویم این ترس او شاید به نظرش منطقی باشد اما آخرش که چه...
به نظرم هر انسانی باید برای موفقیتی که در زندگی نصیبش میشود شکرگذار خداوند و جامعه اطرافش، به هر میزان باشد، اینکه مردمی، مدتهاست خواستار اجرای زنده از فردی هستند که توانسته نظر آن جامعه هدف خود حالا میلیون یا یک نفر را جذب کند خود یک موفقیت بزرگ است، اما اینکه دست رد به سینه همه آن افراد بزنیم و بهانهاش را به گردن نبود امکانات بگذاریم شاید که نه، حتما منطقی نیست... با این اوصاف به همه حق بدهید که نبود امکانات را بهانهای کوچک بپندارند و ذهنشان به سمت تمام دلایل بالا برود و بدانید اگر میخواهید رکورد بزنید که تنها خوانندهای هستید که اجرای کنسرت نداشتید، ما به شما میگوییم حاشیه این رکورد قطعا بر افتخار و کارنامه شما سایه خواهد انداخت، آنهم سایهای تاریک و سیاه...
آقا محسن، هرکاری دفعه اولی دارد، ترسناک و استرسآور اما به امتحانش میارزد!
منبع : اختصاصی نوای فارس