۱۴۰۳ هفدهم ارديبهشت - 06:01 ق.ظ

گزارش تحلیلی کنسرت اخیر «پورناظری ها» در تهران

گزارش تحلیلی کنسرت اخیر «پورناظری ها» در تهران
نوای فارس - میلاد اصلاح چی: “تنبور” و “شمس” دو نامی است که به یکدیگر گره خورده اند. کمتر کسی است که صدای این ساز را بشنود و به یاد مطرب مهتاب رو و حیرانی نیفتد.

گروه "تنبور شمس" –که بعدها بنام "شمس" تغییر نام داد- در اواخر دهۀ 50 توسط علی ناظری (کیخسرو پورناظری) تاسیس شد و یکی از موثرترین گروهها در معرفی این ساز به ایرانیان و جهانیان شد. آثار این گروه به همراه شهرام ناظری و بیژن کامکار اگرچه به لحاظ ملودی و اجرا ساده به نظر می رسند اما آنقدر دلنشین و گیرا هستند که تا امروز محبوبیت خود را حفظ کرده و باعث شده تنبور در میان سازهای ایرانی هویتی ملی پیدا کند.

با گذشت زمان و محوریت یافتن پسران پورناظری و در عین حال کم رنگ شدن نقش پدر، آثار گروه از فضای عرفانی به فضای تجاری متمایل شد. اگرچه تکنیک نوازندگی –که سرعت بالا در آن بسیار پر رنگ است- نسبت به گذشته تغییراتی کرده است، به جرات می توان گفت در آثار قدیمی گروه روح تنبور نوازی اصیل به مراتب بیشتر جریان داشت.

در آخرین روزهای تیر ماه امسال گروه شمس اجرایی برگزار کرد که محوریت آن بداهه پردازی کیخسرو پورناظری و اجرای آثار ساخته شدۀ ایشان بود. اعلام این خبر باعث خوشحالی کسانی شدکه حس و حال عرفانی تنبور بیش از اجراهای نمایشی و سرعتی برایشان مطلوب بوده است. در طول این سالها هربار که پورناظری بزرگ دست به ساز برد و در غالب بداهه یا جواب آواز زخمه ای زد، در عین وقار و سادگی نغماتی خلق کرد که "اندکی ماند بدان آوازها".

اجرای 31 تیرماه همانند اکثر اجراهای گروه با تاخیر نیم ساعته آغاز شد. اولین بخش این اجرا مربوط به بداهه نوازی کیخسرو به همراه آئین مشکاتیان بود. پس از تشویق ایستادۀ حضار، نوازندگان بر خلاف اجراهای قدیمی گروه که به احترام این ساز بدون کفش و به حالت دو زانو یا چها زانو روی زمین می نشستند، بروی سکویی نشستند و آمادۀ اجرا شدند.

کیخسرو اجرای خود را بر اساس مقام طرز و با مضرابهایی نرم و جملاتی متین آغاز کرد. شیوه نوازندگی وی گرایش به منطقۀ صحنه دارد و در نوازندگی بیان شخصی خود را دارد.

بر خلاف اکثر نوازندگان تنبور که با تغییر محل مضراب روی صفحه نرمی و سختی صدای تولید شده را تغییر می دهند و یا با استفاده از ناخن به هنگام اجرای مضراب راست به صفحه ضربه می زنند، کیخسرو مضرابهای خود را در محلی نزدیک به نقطۀ اتصال دسته به کاسه میزند و صدای صفحه در هنگام نوازندگی به گوش نمی رسد. همین موضوع باعث شده صدای ساز کیخسرو صدایی شفاف، نرم و دلنشین باشد. استفادۀ زیاد از سیم واخوان در تمام فواصل، اشاره ها، ویبراسیونها و کنده کاریهای به جا و به اندازه باعث شیرینی نوازندگی این استاد بزرگ می شود. همچنین استفاده از شره های پنج انگشتی بجای ریز-شره باعث میشود صدای سیمها به تفکیک شنیده شوند و از درهم شدن صدای مضرابها جلوگیری شود.

با اینکه وقار و متانت از شاخصهای اصلی نوازندگی کیخسرو است، وی در مصاحبه ای قبل از این کنسرت  تلویحآً نداشتن سرعت بالا در نوازندگی را از ضعفهای خود شمرد و اذعان داشت برای رسیدن به سرعت بالا نیازمند تمرین و ممارست بیشتر است. حال آنکه از نظر بسیاری از صاحب نظران موسیقی، آنچه نوازندگی کیخسرو را از سایر نوازندگان متمایز میکند، آرامش و متانت او در اجرا است .

کیخسرو بداهه پردازی در مقام طرز را با فرودهایی به پرده های ماهور و اصفهان در حالی ادامه می دهد که در کمال تعجب در برخی جملات پرده ها به اشتباه گرفته می شوند و باعث می شود شنونده از حال و هوای خود بیرون بیاید.

پس از آخرین فرود مقام طرز کیخسرو وارد مقام "گله و دره" می شود و بداهه نوازی خود را در این مقام زیبا و لطیف ادامه می دهد. فضایی که او در این قسمت میسازد شبیه به تکنوازی قطعۀ "آواز جان" از آلبوم "مستان سلامت می کنند" است. بعد از چند جملۀ آوازی کیخسرو با اشاره ای آئین مشکاتیان را به همراهی با خود دعوت می کند و ادامۀ اجرا با ریتمی ملایم و ساده ادامه پیدا می کند.جملات منقطع و کوتاه و یکنواختی فضا و ریتم از نقاط ضعف این قسمت بود.

پس از پایان یافتن قطعۀ ضربی نوبت به خواندن کیخسرو می رسد. شروع آواز با شعر "رفت این دل سودایی/ گم شد دل و هم سودا"از ضعیف ترین قسمتهای این اجرا می باشد چراکه آنقدر خارج است که در ذوق شنونده می زند. اما در ادمه صدای گرم و آرام بخش کیخسرو به همراه طنین مضرابهای لطیفش فضایی را در سالن ایجاد میکند که همگان با گوش جان با ادامۀ اجرا همراه می شوند.

در بخش دوم پسران پورناظری به همراه حسین رضایی نیا و آئین مشکاتیان در کنار کیخسرو پورناظری قرار گرفتند تا با محوریت  آثار کیخسرو به اجرا بپردازند.

اولین قطعۀ این بخش مقام "جلوشاهی" بود که از مقامات مجلسی تنبور است. این مقام توسط بسیاری از گروههای تنبور نواز اجرا شده که مشهور ترین آنها گروه باباطاهر به سرپرستی سید خلیل عالی نژاد است. همچنین سالها پیش کیخسرو پورناظری به همراه علی اکبر مرادی در کنسرت "گل صد برگ" به اجرای این مقام پرداختند.

یکی از نکات جالبی که در این قسمت وجود داشت صدای سهراب بود که بصورت زمزمه در فرودهای این مقام ادا می شد. اما بطور کلی این اجرا که شکل ساده شدۀ مقام جلوشاهی بود ویژگی ممتازی نداشت و ظرافتهای این مقام اجرا نشد.

فضایی که پورناظری ها بعد از این بخش ایجاد کردند زیبا و قابل تحسین است. پور ناظریها با ایجاد یک فضای چند صدایی بر اساس "آواز نوا" از آلبوم "حیرانی" بداهه سرایی شنیدنی ارائه دادند و در ادامه سهراب و تهمورث به تکرار جملات بداهۀ کیخسرو پرداختند. این کار شیوه ایست که در آموزش بداهه مورد استفاده قرار میگیرد. به این ترتیب که استاد جمله ای بداهه –که پیچدگی و طول آن بر حسب تواناییهای شاگرد متفاوت است-  اجرا میکند و شاگرد آن جمله را عیناً تکرار میکند. آنچه در این قسمت از اجرای پورناظریها ارائه شد میتوانست به مراتب از کیفیت بهتری برخوردار باشد. کوتاهی جملات و طولانی شدن اجرای نعل به نعل این جملات تا حدودی ملال آور بود.

پس از خواندن بیتی از آواز نوا توسط سهراب، ادامۀ بداهه نوازی توسط  سهراب با فضا سازی تهمورث ادامه پیدا کرد. اگرچه شلوغ نوازی با ذات گروه همخوانی ندارد و حتی گاهی آزار دهنده می شود، اما این قسمت با گذری از مقام "ساروخوانی" جزو نقاط برجستۀ این کنسرت بود.

قطعۀ بعدی که پور ناظریها بر اساس آن به بداهه پردازی پرداختند، "گلشن یار" از آلبوم "افسانۀ تنبور" بود که پیاین بخش قسمت دوم این کنسرت بود.

در قسمت سوم کل گروه بروی صحنه آمدندو پس از تقریبا پنج دقیقه کوک کردن سازها، قطعه ای ضربی اجرا کردند و پس از آن تهمورث  به بدهه نوازی در مقام "عابدینه" پرداخت. این مقام حقانی که بر اساس مناجات عابدین جاف است از فضایی حزن انگیز و مملو از احساس برخوردار است و تهمورث به خوبی توانست حس و حال این مقام را منتقل کند.

در ادامه بعد از قطعه ای آوازی در اصفهان که توسط سهراب اجرا شد، قطعۀ خاطره انگیز "مطرب مهتاب رو" با ریتمی سریع تر از ورژن اصلی اجرا شد.

تکنوازی سهراب قسمت بعدی بخش سوم بود. اجرایی که صرفاً نمایشی تمام عیار برای نشان دادن سرعت بود. سهراب در تکنوازی خود از هر ابزاری برای به رخ کشیدن تواناییهای خود استفاده کرد. ویبراسیونهای طولی غلو انگیز، اشاره های بی مورد، شره های پی در پی و استفاده از مضراب دوتار به منظور افزایش سرعت، اجرای سهراب را به ملغمه ای تبدیل میکند که از حوصلۀ تنبور خارج است و آنچنان به جان تنبور می افتد که گویی در حال کتک زدن ساز بینوا است. اگرچه کیخسرو قبلا به این مطلب اشاره کرده بود که "نمیتواند برای فرزندان ترمز بگذارد"، باید به بررسی این موضوع پرداخته شود که ترویج این شیوۀ نوازندگی چه هدفی را دنبال میکند و اساساً این نوع نوازندگی آیا دستاوردی برای تنبور دارد یا خیر.

قطعۀ پر شور "همراز" که شنوندگان را به وجد آورد پایان بخش بخش سوم این کنسرت بود.

یکی از اتفاقاتی که سالهاست در کنسرتهای ایرانی باب شده است، پروسۀ تمام شدن کنسرت، تشویق تماشاگران، ایستادن گروه و ادای احترامی طولانی، نگاه کردن اعضای گروه به یکدیگر و رسیدن به توافق در همان نگاهها برای اجرای یک قطعه دیگر میباشد. این مراسم آنقدر مرسوم شده که در این کنسرت پس از پایان قسمت سوم -که قرار بود قسمت آخر کنسرت باشد- حتی دربهای خروج باز نشدند و کاملاً مشخص بود که گروه قطعه ای از پیش تعیین شده برای این قسمت آماده کرده است.

"حیلت رها کن" قطعه ای بود که شمس در این بخش اجرا کرد و انصافاً جای صدای "شهرام ناظری" در آن خالی بود.
به اشتراک بگذارید :


عضویت : telegram.me/joinchat/AzEeHDus0u0ht5Y_Qi2E0Q