نوای فارس-مینا آتشی: تعزیهخوانی، نمایش نبرد اولياء با اشقيا و شهادت مظلومانه امام حسين (ع) در يك نبرد ظالمانه و برگرفته از تأثیرگذارترین هنر آیینی ایرانیان باستان است. تاریخنویسان، پیدایش و پیشزمینه هنر نمایشی تعزیه را به ایران عهد کهن و آیینهای مصائبی نظیر سوگ سیاوش و مصائب میترا مرتبط میدانند اما آنچه که هویداست، مسئله تغییر رنگ و محتوای این هنر نمایشی پس از واقعه عاشورا میباشد که آن را به یک نمایش کاملاً مذهبی تبدیل میکند و در قرنهای آتی دیگر تعزیهخوانی را به همین معنا میشناساند.
نمایش تعزیهخوانی در بدو آغاز خودش، با مخالفتهای شدیدی از سمت روحانیون سنتگرا مواجه میشد. این عده که هر گونه تصویر و شبیهگرایی از امامان معصوم را معصیت میدانستند، معتقد بودند که نباید هیچ شخصی به لباس معصومان در آید و در نقش آنها ظاهر شود. اما آنچه روحانیون سنتگرا را کمی از مواضع خودشان عقب میکشاند، توجه و علاقه وصفناپذیر مردم به نمایشهای عاشورایی در تعزیهخوانی بود و از آنجایی که این نمایشها، تأثیر بهسزایی در مورد ایجاد میکردند، فقیهان مخالف تعزیه هم کوتاه آمده و نقش حمایتی به خود گرفتند.
در متن تاریخ آمده که دودمان شیعه مذهب آلبویه، اولین حکمرانان سرزمین ایران بودند که نه تنها در پیشرفت تعزیه سنگاندازی نمیکردند، بلکه با روند تشویقیشان، هنر تعزیهخوانی را در کشور ایران رسمی کردند تا در جایجای این مرز و بوم، مراسمهای اولین تعزیهخوانی به شکل جدی اجرا شود و مردمان فراوانی از این طریق با واقعه سوزناک عاشورا آشنا گردند. پس از آن در زمان حکومت شیعی صفویه، تعزیه هم مانند سایر آیینهای مذهبی به درجه ارزشمندی بسیار بالایی رسید، به طوریکه هر ساله در ایام عزاداری ماه محرم، مراسم تعزیهخوانی مفصلی در محل حکومت شاههای صفوی اجرا میشد. دوره طلایی تعزیهخوانی هم به زمان حکومت ناصرالدین شاه قاجار بر میگردد که در آن دوره، مجللترین مراسمهای تعزیهخوانی در محافل عمومی نظیر تکایا و حسینیهها به اجرا در میآمد. در ادامه و در زمان شروع حکومت پهلوی، تعزیهخوانی عملاً حدود دو دهه ممنوع اعلام شد و علیرغم آنکه در شروع دهه 20 شمسی، دوباره تعزیهخوانی در کشور به راه افتاد، اما این هنر تحث تأثیر نفوذ قابلتوجه هنرهای تئاتر و سینما قرار گرفت و از نظم برگزاری آن به مراتب کاسته شد.
اوضاع تعزیهخوانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی دوباره به شرایط ایدهآل خود برگشت و گروههای تعزیهخوانی که عموماً در محافل غیر عمومی به اجرای نمایش میپرداختند، به سالنهای ویژه برگزاری این هنر آیینی باز گشتند و مردم ایران را در ایام مذهبی مختلف در طول سال به این سالن ها کشاندند. علاءالدین قاسمی یکی از تعزیهخوانهای کهنهکار ایرانی است که تفاوت شرایط تعزیهخوانی در قبل و بعد از انقلاب اسلامی را بدینگونه تشریح میکند: بعد از انقلاب توجه ویژه ای به تعزیه شد به طوری که ما توانستیم آن را دوباره از کنج عزلت در آوریم و با همت و پشتکار همه عزیزان تعزیه خوان توانستیم در تمامی سوگواره های بعد از انقلاب شرکت کنیم و در امتداد آن اجراهای بسیاری در اکثر نقاط دنیا داشته باشیم.
تعزیهخوانی نمایش نبرد بین اولیا و اشقیاست و تعزیهخوانهایی که شبیه هر یک از این دو را اجرا میکردند، به ترتیب اولیاءخوان (انبیاءخوان) و اشقیاخوان (ظالمخوان) نامیده میشود. جامه اولیاءخوانها عمدتاً سبز، سیاه و یا سفید است و این افراد که شبیهگرایی مظلومین دشت کربلا را اجرا میکنند، معمولاً با آواز خوش، شمرده شمرده و کاملاً موزون صحبت میکند اما ظالمخوانها که عمدتاً لباس سرخ و چهره ناموزونی دارند، با لحن تند، خشن و تمسخر آمیز صحبت میکنند. در این بین عدهای سیاهیلشکر هم حضور دارند که لباسهای متنوعی میپوشند اما عمدتاً جامه آنها هم تیره است.
اولیاءخوانها در نمایش تعزیه به 6 دسته طفلخوان، نوجوانخوان، جوانخوان، عاقلهخوان، امامخوان و کاملهخوان تقسیم میشود که در این بین، عاقلهخوان به تعزيهخواناني اطلاق ميشود که بين 40-25 سال سن داشته باشند؛ معروفترين شخصيت اين دوره حضرت عباس (ع) است و کاملهخوان هم تعزيهخواناني هستند که نقش هايي مانند حبيب ابن مظاهر و در واقع نقش پيرمردان را در مجالس تعزيه بر عهده ميگيرند. همچنین اشقیاخوانها هم بر 4 دسته هستند که این 4 دسته عبارتند از: شمر خوان، تختخوان، عرب یا سپاه اشقیا و مخالفخوانان دیگر. تختخوانها شامل معاويه، يزيد، ابن زياد، ابن سعد و سایر خلفای جور بوده و خولي، سنان، حرمله، شبث بن ربعي و نظاير آنان نیز در زمره سایر مخالفخوانان قرار میگیرند.
همچنین در تعزیهخوانی، بخشي از بار عاطفي تعزيه نيز با حضور برخي از حيوانات اهلي و يا نماد حيوانات وحشي به ظهور ميرسد. مثلاً در هنر تعزیه، از اسب به عنوان مركب تعزيهخوانان موافق و مخالفخوان كه هر يك با سوار شدن بر اسب و حركتهاي زيباي اسبسواري و گرداندن آن دور ميدان به مجلس شور و هيجان بيشتري ميبخشند. در نمایش تعزیه، رزم همراه با اسبسواری، بسیار جذابیت ایجاد میکند و برای چند لحظه فضای دائما دراماتیک نمایش را پر شور میکند. البته معمولاً در تعزیههای امروزی، به خاطر ناکارآمدی سالنهای برگزاری نمایش، کمتر از اسب استفاده میشود و معمولاً انسانها در پوشش شیر یا حیوانات دیگر در میآیند تا نمایش یاری رساندن حیوانات به امام حسین (ع) در روز عاشورا را اجرا نمایند.
تعزیهنامه یا فرد، نمایشنامه یک تعزیه است که توسط شخصی به نام مقتلنویس به صورت شعر عامیانه نوشته میشود. منبع تعزیهنامه کتب تاریخی و مذهبی از جمله قرآن کریم و همچنین تعزیهنامههایی میباشد که از آغاز تعزیهخوانی به جای مانده است. تا کنون نسخههای قدیمی پر شماری از متن تعزیه شهدای دشت کربلا به جای مانده که این متنهای قدیمی، ممکن است توسط مقتلنویس بازنویسی شده و به شکل امروزیتری در بیاید. معمولاً در روزهای یکم تا دهم ماه محرم، نمایشنامه هر کدام از شهدا به صورت جداگانه اجرا میشود، مثلاً در روز تاسوعا، در مکانهای تعزیهخوانی، تعزیهنامه حضرت عباس (ع) اجرا میشود. همچنین پس از دهه اول محرم نیز، شبیهخوانی اتفاقات بیحمانه پس از واقعه کربلا در خلال حمل کاروان اسرا به سمت شام اجرا میگردد.
بر خلاف تصور عام، شبیهخوانی دقیقاً مترادف تعزیهخوانی قرار نمیگیرد، بلکه شبیهخوانی جزئی از تعزیهخوانی است. آنچه که طی چند دهه اخیر به نام شبیهخوانی معروف شده، با ماهیت شکلگیری تعزیه در تضاد است، زیرا اصل و اساس بنیادین شکل گیری تعزیه بر پایه مراسم عزاداری استوار بوده و با اشکال نمایشی مراسمی چون شبیه خوانی کاملاً متفاوت است. به بیان دیگر شبیهخوانی در راستای نشاندادن و نمایش مراسم تعزیت و عزاداری بر شهدای عاشورا که پس از واقعه کربلا و در خلال حمل کاروان اسرا به سمت شام برای مخاطبان امروزی که قرن ها با اصل آن اتفاق فاصله دارند، به وجود آمده است. شیوه های اجرایی و تمهیدات نمایشی بدیع و منحصر به فرد در شبیه خوانی باعث شده تا به سادگی مضامین و صحنه های مختلفی چون عالم زر تا عالم ارواح قابل نمایش باشد.
نمایش تعزیهخوانی، همچون دیگر نمایشها از تأثیرات شگرف موسیقی دستگاهی بهره میبرد و موسیقی دستگاهی هم همواره متأثر از تعزیهخوانی بوده است. چارچوب اصلی موسیقی تعزیه، همواره متکی بر موسیقی ردیفی ایران (موسیقی دستگاهی) بوده است و در نمایش تعزیه چند نوازنده نیز بنابر اقتضائات نمایش، به نوازندگی سازهایی نظیر شیپور، نی، قرهنی، طبل، دهل، کرنا و سنج میپردازند. البته دو موسیقی تعزیه و موسیقی دستگاهی تفاوتهایی با هم دارند، مثلاً در تعزیه یک پرده و دو پرده وجود دارد، اما ربع پرده ندارد. همینطور در موسیقی تعزیه دوگاه یا درآمد دو وجود ندارد ولی در موسیقی چنین چیزی وجود دارد.
تا کنون تعداد کثیری از بزرگان حوزه موسیقی به اهمیت تعزیهخوانی در حفظ موسیقی دستگاهی ایرانی اشاره کردهاند، مثلاً روحالله خالقی از اساتید موسیقی معاصر در اینباره گفته است: « اهمیت یافتن مقام تعزیه، یکی از موجبات حفظ نغمات ملی به شمار میآمده و مخصوصا نقش بزرگی را در تربیت آوازخوانها به عهده گرفته است چنان که بهترین خوانندگان ما، در مکتب تعزیه پرورش یافتهاند.» همچنین در دیدگاههای ابوالحسن صبا از دیگر اساتید آهنگسازی و نوازندگی درباره تعزیه چنین آمده است:« تا کنون تعزیه بوده که موسیقی ما را حفظ کرده است، متاسفانه نمیدانم درآتیه چه چیزی تضمین حفظ موسیقی ما را خواهد کرد.» علاوهبر آن، کوروش یغمایی از خوانندگان و آهنگسازان موسیقی راک هم در یادداشتی در مورد تعزیه میگوید: « در زمان ناصرالدین شاه برای ترویج تعزیه(سوگواری) یا شبیهخوانی نمایشهای مذهبی ایران، کوشش فراوان شد و با جلال و شکوه زیاد هر سال در دو ماه محرم و صفر اجرا میشد. بهترین آنها دسته شاهی بود که اعضای آن از بین تواناترین و مشهورترین خوانندگان انتخاب میشدند.»
با بررسی دیدگاه بزرگان موسیقی دستگاهی ایران، میتوان دریافت که این گونه از موسیقی در برههای از زمان، مدیون تعزیهخوانی بوده است؛ کما اینکه اکثر آوازخوانهای دهههای 40،50 شمسی، در سنین جوانی تعزیهخوانی میکردهاند. البته این فقط موسیقی سنتی ایران نیست که تأثیرات مستقیمی در تعزیه گذاشته، بلکه رد پای موسیقی مقامی و نواحی نیز در تعزیهخوانی و شبیهخوانی دیده میشود. معمولاً تعزیه در منطقههای صاحب سبک موسیقی، به همان نغمات و آواهای مقامی آن مناطق اجرا میشود تا حس تأثیرگذارتری در مردم آن منطقهها ایجاد نماید.
البته اهمیت تعزیه در تأثیرگذاری معنوی و حمایت از هنر موسیقی خلاصه نمیشود، بلکه این آیین مذهبی، در هنرهای دیگر نظیر تئاتر نیز تأثیر شگرف داشته و به گونهای، منبع پرباری برای هنر نمایش در کشور ایران بوده است. بهروز محمودی بختیاری، دانشیار پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران در مورد اهمیت تعزیه چنین نقل میکند: «اگر به تاریخ رجوع کنیم، میبینیم هر بار که هنری چون موسیقی و یا شعر مورد بی توجهی و بی پناهی قرار گرفته است، تعزیه به کمک آن آمده و آن را زیر چتر حمایتی خود قرار داده است و همچون دژ محکمی از هنرهای در حال انتضاء نجات داده است.» بنابراین با توجه به خدمتهایی که این هنر آیینی بر سایر هنرها روا داشته، حکم آن است که امروز توسط هنرهای موسیقی، شعر و نمایش، مورد توجه قرار بگیرد تا آنها نسبت به تعزیه ادای دین کرده باشند. البته صرفاً حمایت اهل هنر از تعزیه برای نگهداری از این هنر بومی کافی نیست و لازم است که مسئولان و نهادهای فرهنگی و هنری نیز برای گسترش تعزیه تمام سعیشان را به کار گیرند.